پنجشنبه ۱۳ دی
|
آخرین اشعار ناب علیرضا محمودی
|
این روزها دغدغه ام جنس دیگر است
در دست باغبان اجل یاس پرپر است
شاهین شعر من به طرب پر نمی زند
دل واپس نبود پر و بال و شهپر است
در شهر خاطرات گذشتم ز کوی یار
یاری که سرو قامت و چون ماه پیکراست
در دفتر غزل نسرایم به جز دریغ
مضمون شعر من غم و درد مکرر است
هر دل که نیست در برِ او یار و دلبری
در گلسِتان عشق چو برگِ چغندر است
در سوگِ دوستانِ کهن ضجه می زنم
سیلابِ خون به دیده و در سینه اخگر است
تقویمِ روزگار به سختی ورق خورَد
هر روزمان چو شامِ سیه ، سالِ بدتر است
پیکِ بهار کی گذرد از دیار مان؟
اینجا تمام سال خزان ، ماهِ آذر است
بر روزهای رفته ی خود غبطه می خورم
انگار درد بی کسی ما سراسر است
پرسی اگر که عادت دنیا چه سان بوَد؟
گویم مرام پستی و رسمش ستمگر است
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیبا بود احسنت👏🌺🌺