يکشنبه ۴ آذر
دیو شعری از علی پورزارع هیچ
از دفتر هیچ نامه نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱ مهر ۱۴۰۳ ۲۲:۱۳ شماره ثبت ۱۳۲۷۸۰
بازدید : ۴۲ | نظرات : ۸
|
دفاتر شعر علی پورزارع هیچ
آخرین اشعار ناب علی پورزارع هیچ
|
«دیو»
مردی فریاد کشید،
صدایش در حیاط خانه پیچید،
گنجشک پرید،
شادی پر کشید.
پسرک تنها لرزید،
ترسید،
تهدید، تهدید، تهدید.
کسی اشک پسرک را ندید.
اما ای کاش کمی تردید.
پیرزن همسایه ناامید.
پسرک از خودش پرسید
آیا مرا ندید؟
دستی رفت به هوا،
کودکی رفت به فنا،
و زنی که رفت تنها.
در بینشان رازها،
در دل هایشان غم ها.
بغض ها، اشک ها.
پسرک، پیش رویش دردی بی انتها.
بی پناه، بی گناه،
سرخورده، پژمرده.
در تنش، روحش، زخم ها،
همه پنهان.
اما تاوانش عمر پربها.
مردی فریاد کشید.
«هیچ»
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.