چهارشنبه ۷ آذر
|
دفاتر شعر محمد شریف صادقی
آخرین اشعار ناب محمد شریف صادقی
|
از چرخش و پروازِ مگس حیرانم!
وز گردشِ خون و هر نفس حیرانم!
عالم همه در گردش و جنبش، آزاد...
من بندیِ بند و در قفس حیرانم...
(حاشیه)
اگر کسی ذرهای از دینامیک پرواز مگس اطلاعاتی داشته باشد انگشت شگفتی به دهان خواهد گرفت...
|
|
نقدها و نظرات
|
درود ممنون از بیان ارزشمند شما. زیبایی و شگفتی همه جا هست...فقط جانی میخواهد که بانگ «افلا تبصرون» را برآورد... | |
|
یکبار هم یک رباعی دیگر سروده بودم با مصراع مطلع «پرواز ملخ ببین و تحقیر نکن!» آن هم موجود شگفت انگیزیست... | |
|
يا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَيْئاً لا يَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ
سوره ی حج آیه ی ٧٣
اى مردم! مثلى زده شده است، پس به آن گوش فرا دهيد، همانا كسانى كه به جاى خداى يكتا مىخوانيد، هرگز نمىتوانند مگسى بيافرينند، هر چند براى اين كار اجتماع كنند، و اگر آن مگس چيزى از آنان بربايد، نمىتوانند از او بازستانند، طالب و مطلوب هر دو ناتوانند.
درود بر شما استاد بانو دکتر حسین زاده
و درود بر شما جناب صادقی
و خدا در فهم نگنجد | |
|
درود بی آنکه چشم بگوید دل چه خواهد گفت خدارا منگنه بر دیوار نمودم تاصلیبی از خواب بر نخیزد درود بانو کوهواره استاد گرامی مهر و موم شده شبیه خدا منگنه بر دیوارم تاپندارمسیح را به منگنه بر دیوار برسانم
اگر شعرمان بی مفهوم است تنها خدا می داند چه می گویم گله دارم از
| |
|
درود. ممنون از لطف مداوم شما... راستش حیرانی نشان اندیشمندی میتواند باشد...در اینجا حیرانی هم به خود خود بد نیست...بلکه افسوس که در «در قفس حیرانم»! | |
|
درود ممنون از لطف مداوم شما. راستش «حیرت» هم عقلانی میتواند باشد هم معنوی هم از روی جهالت. گاهی حیرت ریشهاش جهالت است: من مسئلهای را در امتحان میبینم و نمیتوانم حلش کنم و از دشواری آن شگفت زده و غافلگیر میشوم. این «حیرت» از روی نادانی است. یک وقت حیرت از روی عقلانیت و عمق دانش است؛ شما جزییات یک پدیده را در علمی بررسی میکنید و از زیبایی و ظرافتهای آن «حیرت» میکنید. مثال ادبی آن شعری زیبا از مولاناست که عوام از آن لذت عادی میبرند اما خواص که به ظرافت های فراوان آن آگاهند به قول دکتر شفیعی کدکنی انگشت به دهان میشوند. و نوعی حیرت هست که از معنویت است و آن حسّ حضوری معنویست که از راه تفکر و علم و جهل و این قبیل مفاهیم حاصل نمیشود بلکه دریافتی کاملا حضوری است... | |
|
درودی دوباره "حیرت" جایگاه ویژه ای در فلسفه دارد البته حیرت موثر، که سر آغاز فلسفه محسوب میشود جایگاهی در عرفان و تصوف هم دارد و بگمان کمترین از مدارج خدا شناسی است بنده صالح حیران و سرگردان است تا به یقین برسد خرم و تندرست باشید | |
|
درود. آره واقعا. هر حشرهای یک ویژگی عجیب داره. مثلا سنجاقک چون دراز و نارکه، سختی دورانیش حول یک محور برای مانور دادن خیلی زیاده به خاطر همین خیلی سخت میتونه مانور بده اما در عوض حرکت مستقیمش پایداره و میتونه تو یه مسیر راست بره جلو تا مدت طولانی. ولی مگر برعکس. قدرت مانورش (هم بخاطر فشرده بودن وزنش هم به خاطر شکل و دینامیک بال هاش) خیلی زیاده ولی تعادلش در گرفتن یه مسیر راست کمتره... درجات آزادیشونم که وللش...فقط کامپیوتری میشه محاسبات دقیقشو انجام داد چون شکل هندسیشون عجیبه واقعا...ولی در عین حال خیلی متناسب و خوبه برای کارشون. | |
|
الان خوندم دیدم لختی دورانی رو «سختی دورانی» نوشتم😁 | |
|
درود. اون مگسی که شما میگی... جولانگهش عرصه سیمرغه😁😁😁 | |
|
درود. ممنون از شما. راستش من یک نگاه فیزیکی-ماشینی به اطراف دارم که میخواد همه چیزو بیاره تو فیزیک و ریاضی. و یه نگاه شاعرانه...بعد گاهی اینا ترکیبم میشن و موجودات عجیب الخلقه ای تولید میکنندکه اگر منتشرشوندکنم یحتمل موجبات شادی و خنده رو فراهم میکنه😀 | |
|
درود نشانگر لطف شماست🙏🙏🙏🙏 | |
|
درود بر آقای سرمازه که همیشه دقت نظرش من رو شگفت زده میکنه. درباره پیشنهاد «در بند منم که در قفس حیرانم» اتفاقا خیلی عالیه و حتی یک جور قافیه درونی بین «منم» و «حیرانم» برقرار میکنه. من خودم مصراع سوم و چهارم رو چند جور مختلف سرودم و دلیل انتخاب «من بندیِ بند و در قفس حیزانم» این بود که هنگام خوندن این عبارت شما توقف بلند ندارید. مثلا وقتی میگید «در بند/ منم/ که در قفس حیرانم» خصوصا اون «در بند» اول به خاطر وجود هجای کشیده. من حس میکنم توقف در وزن رباعی موجب ضعف موسیقیش میشه چون وزن اصلی رباعی خیلی ضربیه. اما موردی که شما گفتید محاسنی داره که مصراع من نداره پس روش فکر میکنم. درباره «وز» هم حرفتون جالبه اما اگر «وز» بر سر مصراع اول میومد (یعنی مصراع اول مصراع دوم بود) اثرش بیشتر بود چون نه تنها با مگس رابطه معنوی داشت بلکه «وز» با صدای «وازِ» در «پروازِ» هم هماهنگی صوتی داشت. ولی حیف مصراع اول درباره مگسس😔😔😔😔 اصلا افسردگی گرفتم این مورد شما رو فهمیدم🥺 | |
|
ممنون از لطف شما خانم عادلی🙏🙏🙏 | |
|
ممنون از لطف مداوم شما🙏🙏🙏 | |
|
درود. ممنون از لطف شما خانم خوب بخت | |
|
درود. ممنون از لطف خانم حکیم هاشمی بزرگوار👌👌👌👌 | |
|
درود بر شما. راستش شاعر در دو بیت نخستین سخن از جنبش آزادانه در جهان به میان میآورد و بعد از مصراع سوم هم میگوید تمام عالم اینگونه است اما من انسان در قفس خویشتن زندانی و بند شدهام و با حیرت به آزادی طبیعت مینگرم... | |
|
درود. والا اینم میشه. ولی نمیدونم چرا یه جوریه موسیقیش🤔🤔🤔 | |
|
درود ممنون از لطف فراوان شما آقای شیخ جامی🙏🙏🙏🙏🙏 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سلام و درود
این که با چشمِ بصیرت و دلآگاهانه و نگرشی هنجارشکنانه علی رغمِ باوَرِ اغلبِ پیشینیان و شاعرانِ قبل که فقط مگس را موجودی مزاحم و فرصتطلب معرفی کرده اند ؛ درباره ی این آفریده ی شگفتِ یکتا خدای حکیم و علیم ، موشکافانه و شاکرمَنِش و سنجیدهبیان و از نظر تحلیل مهندسیگونهی دینامیک ( حرکت شناسی سینماتیک و سینتیک ) و حتی ترمودینامیک ( در بررسیِ قوانین سهگانهی انرژی و گرمای تولیدی با توجّه به اشاراتِ فرمول های نگاشتهشده در تصویرِ ارسالی ) به قضیهی حضورِ مگس در عالَمِ خاکی سخن گفتید ؛ جای تحسین دارد .
- اینکه شاعر به شکلی زیبا اندیش در جهان بینیِ فردی به مقوله ی حیرت در حوزه ی اندیشگیِ تصوف از مراتبِ هفتگانه ی عرفانی که در منطق الطیر عطار نیشابوری عزیز بوضوح آمده ؛ ایمایی آشکار دارند و به احوال خود و جامعه افسوس میخورند که مگس ها بال دارند و انسان ها انگار درقفس مانده بی بالند ؛ باید گفت به قول معروف :
مگس ها و پرندگان اگرچه بال دارند ولی تا ارتفاعی اندک پرواز می توانند ولی انسان ها اندیشه و کتاب و قلم و حال دارند بیکران تا جاودانگی ها پله پله تا ملاقاتِ خدا .
خودم فقط همین قدر میدانم که مگسها نیز عین بقیه ی موجودات و خلایقِ الهی از جماد و نبات و حیوان و انسان گرفته تا موجوداتِ عوالَمِ جبروت و ناسوت و لاهوت و ملکوتِ ارواح - جز و کل - همگی ، مفیدند و حکمت های فراوانِ الوهیت که ما ازشان بی خبریم در خَلق و صُنعِ وجودیشان نقش ِآثارِ هستیبخشی را دارند ؛ خاصه مگسها که در گَرده افشانیِ کاکائو نقش مهمّی را ایفا می کنند و همهی انسانهای شکلاتپسند ، وجود شکلات کاکائویی و کیک و ازین اقلام را مدیونِ پاهای ظریف مگس اند بی مزاح البته وجداناً 😊
دربارهی دیدِ منفیاندیشِ طبیعی و اکثراً مقایسهمحور و تحقیرآمیزِ برخی شاعرانِ جهان راجع به مگسِ وِز وِزوو و زِبِلینگ
مثلاً سعدی می گوید :
این دَغَلدوستان که می بینی
مگسانند دُورِ شیرینی
من دگر شعر نخواهم که نویسم که مگس
زحمتم میدهد از بس که سخن ، شیرین است
سعدی
یا حافظ که می گوید :
ای مگس عرصهی سیمرغ نه جولانگهِ توست
عِرضِ خود میبَری و زحمتِ ما میداری
و مولوی با زبانِ طنز می گوید:
چون مگس در دوغِ ما افتادهای
تو نهای مست ای مگس در بادهای
و نظامی گنجوی :
مگس بر خوانِ حلوا کِی کند پشت ؟
به انجیری غُرابی چون توان کُشت
و عطار نیشابوری شهید حمله مغول :
طاووس رُخَش چو کرد یک جلوه
عقلم چو مگس دو دَست ، بر سر زد
و خاقانی شروانی :
چرب و شیرین خوانچهی این دنیا
به مگس راندنش نمیارزد
یک شاعرِ غیر ایرانی که الان اسمش دقیق یادم نیست فرانسووا وُلتر احتمالاً باشه ؛ می گوید که :
نیش و وِز وِزهای چند مگس
اسبِ چموش و چابک را
هرگز از تاختن
بازنمی دارد .
The bites and bites of several flies
Never an agile horse
From attacking
. Does not stop
بیش نمی نویسم ولی بااجازهی مدیر عزیز سایت
تیک نقد را می زنم تا همگان بخوانند .
شاید بعداً مطالبی را از طریق ویرایش اضافه
نمودم - درصورت توفیق و عمر و وقتم - .
سلامت باشید و دلشاد و پیروز .