چهارشنبه ۳ بهمن
|
دفاتر شعر ژاکان باران ملکشاهی
آخرین اشعار ناب ژاکان باران ملکشاهی
|
شکار ازبرها
ترنگی[1] که هرشب به گوش می رسد
از زه کمان چشمهای ارغنده ی[2] توست
و ناله های کشنده
بگو این بار کدام ارشک را
در تراک[5] آتورین[6] سینه هایت
محبوس نموده ای
و به اوقبای ژندر پوشانده ای
تا افچه ی[7] مزرعه ی پاییزی خود سازی
دست بردار نائره...!
دست بردار از شکار این ازبرها[8]
به دست ارشک[10] زانی[11]، از پا در خواهی آمد
و هنگامی که اسرافیل
در روز رستاخیز در صور می دمد
تو نیز با مردگان بر می خواهی
و ضجه زنان برای بخششت
دست به دامن ازبرها می شوی
دست بردار نائره...!
دست بردار از شکار این ازبرها...!
كبوتر باران( كاك باران) ملكشاهي ، بهار 1392
[1] صدای زه کمان هنگام تیر انداختن ، صدای انداختن تیرهای پیاپی از کمان
[4] آتش بر افروخته ، فتنه ی برپا شده
[9] زنا کننده ی زن، زن شوهرداری که بحرام بامردی هم بستر شود
[11] زناکننده ی مرد ، مردی همسر داری که بحرام بازنی نزدیکی کند
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.