#خرمگس
شکوفه ای
که ز باد خزان گریزان شد
ز راز خفته ی در دل نهان گریزان شد
بپای صحبت بلبل نشست و گریان شد
و از ادامه این داستان گریزان شد
گشوده شد به گلستان چو پای #خرمگسی
از این بهانه گل و گلسِِتان گریزان شد
ز صوت انکرالاصوات #خرمگس گویا
غزال و بلبل این بوستان گریزان شد
رسید این خبر ناگوار بر گوشم
ز نیش و ناله او دوستان گریزان شد
برای محفل ما میهمان دعوت بود
که در ورودی این آستان گریزان شد
دوباره عقده آن #خرمگس زبانه کشید
به جسم آتشی افکند و جان گریزان شد
ز لوده بازی او عیشمان منغص شد
که میزبان و همی میهمان گریزان شد
وی از جریده #خرمهرگان_ارباب است
ز جفتکش چه گدا و چه خان گریزان شد
عجیب نیست که اندر کشاکش تاریخ
ز نیش #خرمگسان یک جهان گریزان شد
سخن به پرده نگو میهمان محفل ما
نه اینکه از من و تو، از #خوخان۱ ...؟؟!! گریزان شد
از آن صدای زمخت و کریه و گوشخراش
#یگانه و قلم زر فِشان گریزان شد
#امیر_وحدتی_یگانه
#پی_نوشت:
۱- خوخان واژه ای آذری است معادل لولو خورخوره
سلام و درود
شعر قشنگی است فقط از لحاظ ساختاری برخی قسمت ها را بازبینی نمایید و به نظر شخصی ام در این وزن بنویسید با افزودن یک ( چه )ی تاکیدی قبل از ردیفِ رنجیدند .
گلی = یای وحدت دارد و عدمِ تطابق فعل و فاعل در مصراع نخست مشهود است چون که فعلِ رنجیدند ؛ جمع است ولی گُلی مفرد است و نکره .
مثلا: اینطوری :
بسا ( گُلان ) که ز بادِ خزان (چه ) رنجیدند.
والی آخر
سلامت باشید و دلشاد