چیست خوشبختی؟
پرسشی که آدمی در جست و جوی پاسخش.
غرق در حیرانی و سختیست.
لحظه های بی شر و شوری
کَه از قِبال چشم های بینهایت خواه ما
در گذارند انچنان ساده که ما هرگز نمی فهمیم و آنها...
...[لحظه های ژرف خوشبختیست.
.
مال و مکنت
مرکب و سیم و زر و قدرت
همچو بوی افزارها هستند
که به طعم زندگیمان ذره ای شاید بیافزایند.
چون نشینی بر سر سوگ عزیزی آن زمان بینی
...[که خوشبختی همانا لحظه های رفته با او بود
ای بسا ساده
ای بسا بی مال و بی مکنت
لحظه هایی که دگرباره نمی ایند.
.
چون ز پا افتی بدانی آن همه سیم و زر و قدرت
آن همه شوکت
آن همه والایی و نخوت
یا به یاد آوردن آن دوره ی دولت
ذره ای از درد امروزت نمی کاهد.
لیک یاد آوردنِ یک خاطره یْ ساده
از نشست و خاست های ساده ات با دوستان خویش
غنچه ای لبخند گر بر کنج لب هایت شکوفاند
از برای لحظه ای حتی ، ز درد و رنج می کاهد؛
آن زمان از ژرفنای جان
بازگشت روزگار رفته را خواهی ولی افسوس
چرخ گردون این نمی خواهد.
.
چیست خوشبختی؟
پاسخت آن خنده ی کوتاه و زیباییست که
توامان با درد
توامان با رنج و سختی ها به لب آید.
بوالعجب چیزی که تا داری ندانی چیست
آنچنان که شاید و باید.
مال و مکنت
مرکب و سیم و زر و قدرت
همچو بوی افزارها هستند
که به طعم زندگیمان ذره ای شاید بیافزایند.
چون نشینی بر سر سوگ عزیزی آن زمان بینی
...[که خوشبختی همانا لحظه های رفته با او بود
ای بسا ساده
ای بسا بی مال و بی مکنت
لحظه هایی که دگرباره نمی ایند.
درودبرشما جناب اکرمی عزیز
بسیارزیباوتامل برانگیز بود