سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        خلیج آبی من

        شعری از

        لیلا غفاری، بهار محزون

        از دفتر شعرناب نوع شعر چهار پاره

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۸ فروردين ۱۴۰۳ ۱۸:۱۰ شماره ثبت ۱۲۸۷۶۰
          بازدید : ۱۶۶   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر لیلا غفاری، بهار محزون
        آخرین اشعار ناب لیلا غفاری، بهار محزون

        خلیج آبی من
         
        حریف ناب مستی‌هایِ شب‌پیمایِ سیگاری
        رفیقِ لحظه‌هایِ راکدِ شب‌هایِ بیداری
        صدایت، مخملِ عطرِ زلالِ پیچشِ‌ مهتاب
        نگاهت، التهاب پیکرم در اوجِ بیماری
         
        مرا در ازدحامِ انزوایِ عشق مهمان کن
        نگاهت را به جامِ خالیِ چشمانِ من بسپار
        لبانِ شعرآلودت سرودِ عشق  می‌خوانند
        تو بیتِ نابِ خود را هدیه بر دیوانِ من بسپار
         
        نگاهت را به من بسپار ای چشمانِ تو دریا
        و غرقم کن در اقیانوسِ احساسی جنون‌آلود
        وجودت جنگلِ آوازه‌خوانِ خطۀ گیلان
        و من پاییزِ محزونی که از هجرِ تو شد نابود
         
        لطافت در کلامت، موجِ رقصِ واژه‌ها در شعر
        خشونت در نگاهت، بر لبت لبخندِ زهرآلود
        سراپایت تناقض، گاه یک بیگانه با خویشی
        و گاه آن زردکوهی که کنارش می‌توان آسود
         
        نگاهت اقتدارِ هیبت‌آلودِ جنون‌آمیز
        صدایت انجمادِ واژه‌ها در غربتِ پاییز
        صدایم لال و گوشِ تو ز حجمِ ناله‌ام سنگین
        تهی قلبت ز عشق و از غرورِ کاذبی لبریز
         
        تو و یک ذهنِ پربار و سترون طبعِ محزونم
        که حتی دانه‌ای پرسش ز خاکِ آن نمی‌روید
        و کم دردی نبوده ذهنِ من در عصرِ یخبندان
        به اصلِ خویش برگشته و از خورشید می‌گوید
         
        تو و ژرفایِ اقیانوس و مرواریدِ شعرِ ناب
        و من سطحی‌ترین افکار را در ذهن پروردم
        هزاران خرمنِ گل از لبت بی‌وقفه می‌ریزد
        و من از شوره‌زارِ ذهنِ خود صد خار آوردم
         
        مرا اقرار کن در ارتعاشِ دست‌هایِ خود
        مرا اثبات کن در تار و پودِ ذهنِ پر تردید
        و رویِ تخته‌سنگی ناشناسی با سرانگشتش
        نوشته بود قلبِ سنگ را هم می‌توان کاوید
         
        برایت می‌نویسم نامه‌ای با خط ناخوانا
        زبانِ شعرِ ابرآلوده‌ام سرشار از ابهام
        پراکنده شده افکارِ موزونم در این هذیان
        من و توفانِ یادِ تو، من و یک خوابِ ناآرام
         
        و من در جست‌وجویِ بویی از تو شعرهایم را
        به آتش می‌کشم در موجِ فریادی رها در باد
        و سرریزِ شکیباییِ من در اعتراضی سرخ
        حقیقت‌ها اسیرِ خون و تیغ و دشنه و جلاد
         
        تو را هم باید از سر خواند با لحنِ سؤال‌آلود
        مرا هم باید از نو خواست در تکرارِ یک خواهش
        تو را بالاتر از هرچه که رنگِ عاشقی دارد
        مرا با دست‌هایی خالی از هرگونه آلایش
         
        نمی‌دانم ولی شاید که شامِ آخرم باشد
        سقوطِ اختری را در کرانِ آسمان دیدم
         به مخمل‌گاهِ دامانِ شفق با چشم‌هایی سرخ
         غروبِ ماه و خورشید و جهان را هم‌زمان دیدم
         
         مرا یک‌باره از خاطر مبر، گاهی به یک بوسه
         به سنگِ خاطراتِ مرده‌ام من را به یاد آور
         و با چشمانِ برف‌آلود خود در ظلمتِ یلدا
         بهاری را که مدفون گشت در بهمن به یاد آور
         
         به یاد آور مرا ای در نگاهت جلوۀ توفان
         بهارِ بی‌خزانِ یخ‌زده در یک غروبِ سرد
        خلیجِ آبیِ من، صد خزر در چشمِ تو جاری‌ست
         شمالیِ جنوبی، شالیِ نخلِ سراپا درد
         
         منم که زادۀ تاریکی‌ام در عصرِ یخبندان
        مرا چون یک معما زیر نور ماهتاب حل کن
        گشودی رمزِ قلبم را به یک بوسه به یک جمله
         تو آن یک جمله را هدیه به این شعر مفصل کن
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        پنجشنبه ۹ فروردين ۱۴۰۳ ۱۵:۰۲
        درود
        چهار پاره ی خوبی است

        موفق و موید باشید .
        خندانک
        سید هادی محمدی
        جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ ۱۵:۵۹
        درود بر شما

        قلمتان نویسا

        بمانید به مهر و بسرایید خندانک
        جواد مهدی پور
        پنجشنبه ۹ فروردين ۱۴۰۳ ۱۰:۴۱
        درود بر شما استاد گرامی بانو غفاری خندانک خندانک

        چارپاره های زیبایی از شما خواندم

        عالی سرودید

        "نمی‌دانم ولی شاید که شامِ آخرم باشد
        سقوطِ اختری را در کرانِ آسمان دیدم
        به مخمل‌گاهِ دامانِ شفق با چشم‌هایی سرخ
        غروبِ ماه و خورشید و جهان را هم‌زمان دیدم "


        زنده باشید به مهر

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        پنجشنبه ۹ فروردين ۱۴۰۳ ۱۱:۱۰
        درود تان باد گرامی
        زیباست

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد اکرمی (خسرو)
        پنجشنبه ۹ فروردين ۱۴۰۳ ۱۴:۱۱
        درود بانو
        چهارپاره بسیار زیباییست
        دستمریزاد
        قلمتان هماره سبز و رویان
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ساسان نجفی(سراب)
        پنجشنبه ۹ فروردين ۱۴۰۳ ۱۷:۰۴
        درود بر شما بانوی گرامی..
        زیبا سرودید..
        خندانک خندانک
        احسان فلاح رمضانی
        پنجشنبه ۹ فروردين ۱۴۰۳ ۱۸:۰۰
        درودها بانوی ادیب خندانک

        بسیار زیبا قلم زدید🌸🌷 خندانک

        موفق باشید و نویسا خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        پنجشنبه ۹ فروردين ۱۴۰۳ ۲۰:۰۲
        واقعا زیبا
        هزاران درود
        شاعر گرامی
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2