دوست دارم

سلام
موید باشید
مطالبی به نظر آمد منتها بنده در وادی ترانه نیستم
دنیای بی تو سرد و غمگینه
یک بی تو بر زبان جاری می شود ولی آنچنان این سخن سنگین است که محب بهتر است بر لب جاری نکند
و دو آنگاه که می خواهد ترسیم گر دنیای بدون محبوب باشد می گوید سرد و غمگین خوب اگر محبوب بگوید همین ؟ محب چه پاسخی دارد؟

ترکیب بخت بدبین ندانم چقدر خوش نشسته است

گوید حتی ساعت خوشی هم میخوابد هم حتی آوردن و نیز اساس اینکه ساعت خوشی چیست که با یاد نکردن متوقف می شود

تا برنگرده جون از این بودن
این آوردن را تاملی باید

دور شَم ازت اصلاََ نمی تونم
اصلا نمی تونم ازت دور شم
آیا معنا یکی است؟
اگر نه به هم ریختگی ارکان جمله را شاهدیم؟

و اما تاملاتی چند
دنیای بی تو سرد و غمگینه
بدون او شاهد سردی و غمگینی هستیم ذات او نور است و گرمابخش و گرمی او در نهایت و بی نهایت و همچنین بدون او سردی نیز در حضیض مطلق و صفر مطلق و بی نهایت خواهد بود بله از عدم سردتر آیا داریم
باری ذات او نیز سراسر ابتهاج است و لاجرم بی او جز غمگینی نتوان یافت

بخت ازل تا ابد را دید و امان از آن گاهی که بد دیده باشد و رویایش محکوم به بدی است اَلشَّقِيُّ شَقِيٌّ في بَطْنِ اُمِّهِ وَ السَّعيدُ سَعيدٌ في بَطْنِ اُمِّهِ؛ و این ام را توان همین ام تعبیر کرد و شاید مراد از ام ام هستی باشد
فعلا رویا در این دنیا در حال دیده شدن است النَّاسِ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا

رو برنَگردون از نگاهِ من
تا برنگرده جون از این بودن
رو ای وجه
از نگاه اگر رو بگرداند جان از این بودن برمی گردد
آیا بودن هایی است که اشاره به این بودن شده؟

لبخندای اَخماتم
در غضب رحمت دیدن

بدی هاتو
محبوب و بدی؟
دامنه شر تا کجا وسعت دارد؟

جز با خودم باشی که می میرم
دستای مرگ‌و گرم می گیرم
محبوب را انحصارا خواهی
و چه گویم از محبوبی با خود نیز باشد رقم زن مرگ است

‏إعلم، أیّها المهاجر إلی اللّه بقدم المعرفة و الیقین، رزقک اللّه و إیّانا الموت فی‏‎ ‎‏هذا الطریق المستبین و جعلنا و إیّاک من السالکین الراشدین
سیاوش
۱۵ اسفند ۲