سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 25 آبان 1403
    14 جمادى الأولى 1446
      Friday 15 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲۵ آبان

        چند تا دوبیتی درباره‌ی سیاوش، یکی از شخصیت‌های شاهنامه‌ی فردوسی

        شعری از

        شبنم حکیم هاشمی

        از دفتر دوبیتی نوع شعر دوبیتی

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۲ ۱۸:۴۶ شماره ثبت ۱۲۷۵۸۳
          بازدید : ۱۴۰   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        ۱
        سیاوش، مرد ناب شاهنامه
        ستاره در کتاب شاهنامه
        نماد روشن مهر و صداقت
        چراغی توی قاب شاهنامه
        .......................... 
        ۲
        سیاوش، قصه‌ی اسطوره‌ی پاک
        که از خونش گیاهی رست در خاک
        صدای قلب معصوم سیاوش
        رسید از خاک تا آن‌سوی افلاک
        ................................. 
        ۳
         
        سیاوش مظهری از مهربانی
        که او شهزاده‌ای بود آسمانی
        جوانمردی که جانش را گرفتند
        و او اسطوره‌ای شد جاودانی
        ............................. 
        ۴
         
        گیاهی سر زد از خون سیاوش
        عجب رنگی، عجب عطری، چه دلکش
        سیاوش ایزد اعجاز و عشق است
        که حتی رد شد از دیوار آتش
        ................................ 
        ۵
         
        سیاوش عشق معصوم فرنگیس
        فرنگیسی شبیه دخت چل‌گیس
        که گیسش را برید از سوگ عشقش
        دلش خون و دو چشم عاشقش، خیس
        ............................................. 
        شبنم حکیم هاشمی
        ....................................... 
        سیاوش مثل هم مثل ایرج در شاهنامه بسیار پاک و معصوم است.  او نیز شخصیتی بسیار آزاده و نجیب دارد.
        سیاوش نمادی از پاکی و صلح و رستاخیز است.
        سمبل او گیاه پرسیاووشان است.
         
        قصه‌ی سیاوش یکی از عمیق‌ترین و چندلایه‌ترین قصه‌های اساطیری ایران است. او فرزند کیکاووس (شاه ایران) بود. نامادری‌اش، سودابه، که زنی ناپاک بود می‌خواست با او رابطه داشته باشد. اما او هرگز نپذیرفت. سودابه هم ماجرا را به گونه‌ای در مقابل شاه جلوه داد که گویا سیاوش قصد تعرض به او را داشته است و به این ترتیب می‌خواست او را گناهکار جلوه دهد. بنابراین، شاه و بزرگان ایران آزمونی ترتیب دادند تا گناهکار بودن یا گناهکار نبودن سیاوش مشخص شود. آزمون این بود که آتشی عظیم برپا کردند تا سیاوش و سودابه هر کدام به تنهایی از میان آتش رد بشوند با این هدف که هر کدام از آن‌ها که زنده و سالم از آتش بیرون بیایند یعنی پاک و بی‌گناه است.
        سیاوش با اطمینان از میان آتش گذشت و زنده و سالم ماند. اما سودابه ترسید که از میان آتش رد شود، و به بهانه‌ای از انجامش امتناع کرد.
        به این ترتیب بی‌گناهی سیاوش مسجل شد.
        شاه می‌خواست دستور مجازات و مرگ سودابه را بدهد، اما سیاوش مانع شد.
        مدتی بعد، کیکاووس سیاوش را در رأس سپاه ایران برای جنگ با سپاه توران فرستاد. در آن روزگار همیشه بین ایران و توران کینه و جنگ بود.
        در همان موقع- قبل از اینکه جنگ گسترش پیدا کند- پیران، وزیر افراسیاب و خود افراسیاب (پادشاه توران) به سیاوش پیشنهاد صلح دادند و از او خواستند که به توران برود.
        سیاوش هم پیشنهاد صلح را پذیرفت و به توران رفت.
        ممکن است در وهله‌ی اول کاری پست به نظر برسد که سیاوش رفت و نزد دشمنان ایران زندگی کرد. اما در لایه‌ی زیرین ماجرا این حقیقت نهفته است که سیاوش به دنبال جنگ و کینه نبود، که اگر این‌گونه بود مانع مجازات سودابه نمی‌شد.
        برای سیاوش صلح بسیار مهم بود. و شاه مدام به او کنایه می‌زد که چرا مرد جنگ نیست و سرانجام هم او را برای جنگ فرستاد؛ برای جنگی در ادامه‌ی جنگ‌های فرسایشی بین ایران و توران.
        اما از لایه‌های قصه این گونه برداشت می‌شود که سیاوش می‌خواست برای همیشه صلح را بین ایران و توران برقرار کند. پس به توران رفت و اول با جریره (دختر توران) و بعد با فرنگیس (دختر افراسیاب) ازدواج کرد.
        سیاوش در آن‌جا زندگی بسیار خوبی داشت و پیران خیلی به او محبت می‌کرد.
        ولی یکی از درباریان سیاه‌دل افراسیاب مدام‌ درباره‌ی او نزد افراسیاب بد می‌گفت و دروغ‌پردازی می‌کرد که قصد اصلی سیاوش تصاحب تاج و تخت افراسیاب است. و آن‌قدر به این دروغ‌پردازی‌ها ادامه داد تا سرانجام افراسیاب با بی‌خردی‌اش تحت تأثیر قرار گرفت و فرمان کشتن سیاوش را داد.
        سیاوش را گردن زدند. از خون سیاوش گیاهی رویید که به  پرسیاووشان معروف شد. و زندگی دوباره‌ی سیاوش به طبیعت پیوند خورد.
        گیاه پرسیاووشان یک ویژگی بسیار جالب دارد از این قرار که هر بار که ساقه‌ی آن را قطع کنند دوباره رویش می‌کند و جان تازه می‌گیرد. و جالب است که روح سیاوش در وجود چنین گیاهی حلول کرد. به همین دلیل،  خیلی‌ها سیاوش را نماد ایزد گیاه و نماد رستاخیز می‌دانند، رستاخیزی که تکرارش یکی از ویژگی‌های طبیعت است.
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1