منتهای ادب و احترام سالها پیش
عقاید سخیف یک بیوه میانسال
سوال به سوال سبکسرانه خود را در مهاجرت مبهم
مرا به خود جذب می کرد
هرگز نمی توانم بنیان گذار ترور فکر تو باشم
هرگز نمی توانم شیدایی یک ترس را
به تمام زنان خواسته شده از یک جواب مبهم ، نسبت دهم
چندمین قرن از صفت بی شمارش
از ترتیب یک قرار گرفتن از معدودی ؟
هرگز مرا به ضمه خود در میم کوتاه میاور
گاهی یک ترکیب سخت تنها
ضمیر اشاره من خواهد بود
ازخواب برخیز
هزاره ی قرن خود را جشن بگیر
چونان که بی اندازه قرن ها مشتاق دویدنند
هرگز مگواین چنین همراه اسمی به خواب رفته ای
برخیز دلاور آن سان که محبت را
به چالش چشمهایت کشانده ای
آرامتر از آب از خواب برخیز
اختصاصی تر از یک واژه ضمیر ملکی من شو
گاهی واژه ها بی خودی مرکب می شوند
هرگز مگو خسته ای
همراه تمام اسمهای مهربان
خورشید را به جشن هزاره خود بیاور
خوب می دانم از حیث کدام مجموع
چهره خود را می پوشانی
برخیز دلاور نشانه های ظهور را
به خورشید نشان بده
گاهی مهاجرت یک زن بیوه
تا ابد خورشید را عزادار خواهد کرد
تاابدو منتهای ابد
با احترام
آوا صیاد
زیباست..
موفق باشید