چهارشنبه ۲۸ آذر
|
آخرین اشعار ناب عنایت اله کرمی
|
عمری گذشت، خانهٔ دل با صفا نشد
روشن، نظر به چهرۀ آن مه لقا نشد
هر جا که شد، شدم به امّیدِ وصل او
فرصت پرید و فاصله ها جابجا نشد
در عرضِ حیات، همۀ فرض های من
تسلیم طول آن شد و هرگز روا نشد
گِردِ هزار جاذبه گشتم دراین جهان
کاهی ز راهِ وِرد و دعا، کهربا نشد
فرقِ شراب و سِرکه، نگردید آشکار
هرگز، لبی ز نی لَبَکی، سهمِ ما نشد
گرگِ هویٰ، درونِ سرم پیر شد، ولی
یک دم ز میش های وجودم جدا نشد
دل، بسته شد، به جاذبهٔ کاخ بتگران
همدستِ پتک و تیشۀ پرهام ها، نشد
قامت خمید، در گذر کسبِ نام و نان
دولت گرفت و همدم یک بینوا، نشد
آن زندگی که با همهٔ زرق و برق خود
با بوی عشق و رنگِ خرد، آشنا نشد
جز کوهی از دریغ، بنایی به پا نکرد
جز موجب فریب، به دردی دوا نشد
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
شورانگیز و زیباست