سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        جانم می رود

        شعری از

        بابک توسلی

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۵ دی ۱۴۰۲ ۱۶:۰۷ شماره ثبت ۱۲۶۹۷۷
          بازدید : ۲۱۷   |    نظرات : ۳۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بابک توسلی

        سردیِ این چشمان تو اتش زده جان و تنم
        آن کس که دلگیره تویی،آن کس که میمیره منم
        میلادت امشب یاد تو،شمعی که چون همزاد تو
        سجده به درگاهش کنم،گویی همان اهریمنم
        هر سال،ماهِ دِی شَوَد،یادت که با مِی طِی شود
        من با چنین حال بدی،تیشه به ریشه م میزنم
        از دلهره هایی که من با رفتنَت درگیرشم
        صد قرن دیگر بگذرد آتشفشان روشنم
        میسوزم از این عاقبت،پروانه بودم عاشقت
        گاهی به یاد اور مرا،تا در خیالت پر زنم
        یادت بیایَد یک نفس،حتی اگر باشد عبث
        دلبسته ات ماندم ولی،لعنت به این دلبستَنم
        تقدیرِ من بودش چنین،دورم ز تو اما ببین
        عمری وفادارم به تو،عمری تو گفتی خائنم
        با بغض، سدی بسته ام،پشتِ نگاهِ خسته ام
        تو رفته ایی و من فقط، باید که سد را بشکنم
        باید که سد را بشکنم،تا اشک و خون جاری شود
        اشکم چو اب پشت سر، خونم بهای مُردنم
        《من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود》
         ای کاش میشد باورت،من اینچنین جان می کَنَم.
        من اینچنین جان می کَنَم
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        سه شنبه ۲۶ دی ۱۴۰۲ ۰۷:۰۵
        خندانک
        درودبرشما
        ترانه ی زیبایی بود
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        بابک توسلی
        بابک توسلی
        سه شنبه ۲۶ دی ۱۴۰۲ ۱۰:۱۹
        درود بر شما بزرگوارید،در قالب غزل بود،برقرار باشید🙏🌹
        ارسال پاسخ
        سید هادی محمدی
        سه شنبه ۲۶ دی ۱۴۰۲ ۱۱:۴۵
        درود بر شما جناب توسلی

        قلمتان نویسا

        بمانید به مهر و بسرایید خندانک
        بابک توسلی
        بابک توسلی
        سه شنبه ۲۶ دی ۱۴۰۲ ۱۲:۲۳
        درود بر شما،سپاس بیکران،عزیرید و بزرگوار🌹🙏
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۲۶ دی ۱۴۰۲ ۱۹:۱۸
        درود بزرگوار
        دلنوشته زیبایی است خندانک
        بابک توسلی
        بابک توسلی
        سه شنبه ۲۶ دی ۱۴۰۲ ۲۰:۰۲
        درود و سپاس🙏
        ارسال پاسخ
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        سه شنبه ۲۶ دی ۱۴۰۲ ۲۳:۳۹
        درودها

        برقرار باشید.

        شعر خوبی بود ـ
        ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
        خندانک
        بابک توسلی
        بابک توسلی
        چهارشنبه ۲۷ دی ۱۴۰۲ ۰۰:۱۱
        درود بر شما،سپاس لطف دارید،پاینده باشید🌹🙏
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        چهارشنبه ۲۷ دی ۱۴۰۲ ۱۶:۴۱

        گاهی به یاد اور مرا،تا در خیالت پر زنم خندانک خندانک خندانک

        درودها گرانقدر برادر هنرمند خندانک
        زیبا سرودید در بحر آهنگین رجز
        و به سبک غنایی عالی‌محتوا و ارزشمند
        زنده باشید خندانک خندانک خندانک

        بابک توسلی
        بابک توسلی
        چهارشنبه ۲۷ دی ۱۴۰۲ ۲۲:۰۰
        درود بر شما،سپاس بیکران از لطفی که به شعر بنده داشتید،عزیز و بزرگوارید،مانا باشید🙏🌹🙏🌹
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        سه شنبه ۲۶ دی ۱۴۰۲ ۰۴:۵۷
        درود برشما شاعر گرامی

        جالب و زیبابود

        خندانک خندانک خندانک خندانک

        لطفا در دعوت نامه .شعر راز پنهان شرکت فرمایید خندانک
        بابک توسلی
        بابک توسلی
        سه شنبه ۲۶ دی ۱۴۰۲ ۱۰:۲۰
        درود و سپاس،عزیزید🙏🌹
        ارسال پاسخ
        ساسان نجفی(سراب)
        سه شنبه ۲۶ دی ۱۴۰۲ ۰۶:۱۳
        درود بر جناب توسلی عزیز..
        زیبا سرودید..
        خندانک خندانک
        بابک توسلی
        بابک توسلی
        سه شنبه ۲۶ دی ۱۴۰۲ ۱۰:۲۱
        درود بر شما،نظر لطف شماست🙏🌹
        ارسال پاسخ
        جواد مهدی پور
        سه شنبه ۲۶ دی ۱۴۰۲ ۰۷:۴۵
        درود بر شما جناب توسلی گرامی

        ناب سرودید

        خندانک خندانک خندانک
        بابک توسلی
        بابک توسلی
        سه شنبه ۲۶ دی ۱۴۰۲ ۱۰:۲۱
        درود بر شما خیلی ممنونم،مانا باشید🌹🙏
        ارسال پاسخ
        مریم کاسیانی
        سه شنبه ۲۶ دی ۱۴۰۲ ۰۸:۵۸
        درود بر شما
        بااحساس و دلنشین بود
        فقط اینکه زبان رسمی یا محاوره ،یکی را بکار بگیرید
        کاش در شأن عشق آنگونه که باید باشیم
        آدم عاشق رسواست،ثابت کردن نداره
        ایام به کام تان گردد ان شاءالله
        خندانک خندانک خندانک
        بابک توسلی
        بابک توسلی
        سه شنبه ۲۶ دی ۱۴۰۲ ۱۰:۳۲
        درود بر شما،قالب کار غزل بود و من خودم در برخی از غزلهام
        کلمات کلاسیک و محاوره رو به عمد باهم تلفیق میکنم و این به
        نظرم سنت شکنی خوبی میتونه باشه اگه شعر از وزن خارج نشه که البته در این شعر کلمه ایی به نظرم شکسته نشده...و البته نظرتون در مورد اینکه ادم عاشق رسواست نظرتون محترم ولی در این روزگار خیلی از وقت ها اینگونه نیست و ابراز عشق سبب
        خیلی از مشکلات میشه که صدالبته تعریف عشق تعابیر گوناگونی برای هر شخصی میتونه داشته باشه...در پناه حق،پاینده باشید🌹🙏
        ارسال پاسخ
        راحله حصارکی (راحیل)
        سه شنبه ۲۶ دی ۱۴۰۲ ۰۹:۵۶
        احسنت
        🌸🌷🌸
        🌸🌷🌸🌷
        🌸🌷🌸🌷🌸
        🌸🌷🌸🌷🌸🌷
        راحله حصارکی (راحیل)
        سه شنبه ۲۶ دی ۱۴۰۲ ۱۰:۰۲
        درودها موفق و برقرار باشید .👏👏👏
        فکر می کنم خائنم با بقیه همقافیه نباشه
        بابک توسلی
        بابک توسلی
        سه شنبه ۲۶ دی ۱۴۰۲ ۱۰:۳۵
        درود بر شما،سپاس بیکران...نه مشکل خاصی نداره،برقرار باشید🌹🙏
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        سه شنبه ۲۶ دی ۱۴۰۲ ۱۲:۳۹
        زیبا سرودی را با افکار ناب سروده ای
        شاعرگرامی
        چقد ر دلچسب بو د
        شعر پر معنای شما
        در پرتو نوحق تعالی
        خندانک خندانک خندانک
        بابک توسلی
        بابک توسلی
        سه شنبه ۲۶ دی ۱۴۰۲ ۱۴:۳۸
        درود بر شما،بسیار سپاسگزارم از نظر پر مهر شما...عزیز و بزرگوارید،مانا باشید🌹❤️🙏
        ارسال پاسخ
        سارا (س.سکوت)
        چهارشنبه ۲۷ دی ۱۴۰۲ ۰۲:۴۶
        درود بر شما بزرگوار
        نبض قلمتان جاری
        موید باشید خندانک خندانک
        بابک توسلی
        بابک توسلی
        چهارشنبه ۲۷ دی ۱۴۰۲ ۰۹:۱۳
        درود و سپاس،بزرگوارید،برقرار باشید🌹🙏
        ارسال پاسخ
        جواد مهدی پور
        چهارشنبه ۲۷ دی ۱۴۰۲ ۱۱:۱۲
        درود بر شما جناب توسلی گرامی

        ناب سرودید

        زنده باشید

        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        بابک توسلی
        بابک توسلی
        چهارشنبه ۲۷ دی ۱۴۰۲ ۱۱:۵۷
        درود بر شما،نظر لطف شماست،عزیزید،مانا باشید🌹🙏
        ارسال پاسخ
        بهروز عسکرزاده
        چهارشنبه ۲۷ دی ۱۴۰۲ ۲۳:۳۴

        درود بابک عزیز

        در مجموع، شعری محزون و نسبتاً خوب خواندم؛ دست مریزاد.
        آرایه‌ها و تناسبهای گوناگون بکار رفته در شعر، آن را خواندنی‌تر کرده است که در زیر به آنها اشاره میشود:
        سردیِ این چشمان تو آتش زده جان و تنم
        آن کس که دلگیره تویی، آن کس که میمیره منم

        • تکرار: آن کس که.
        • ترصیع: دلگیره / میمیره.
        • تضاد: جان # تن || سردی # آتش || تو # من ← تویی # منم.
        • «این» (اشاره به نزدیک) در «سردیِّ این چشمان تو» برای خوانندۀ شعر (جز مخاطب اصلی) اصلاً قابل دریافت و درک نیست؛ از این رو بهتر است در آوردنش تجدید نظر شود.

        میلادت امشب یاد تو، شمعی که چون همزاد تو
        سجده به درگاهش کنم، گویی همان اهریمنم
        • قافیه و ردیف اضافی: یاد تو / همزاد تو؛ که موسیقی کلام را بیشتر یا غنی‌تر کرده است.
        • تناسب آوایی: کنم / اهریمنم؛ میان «همان» و «اهریمن» هم تاسبی حروفی برقرار است.
        • اگرچه منظور شاعر در مصراع اوّل، به نوعی دریافت میشود امّا کلام به اندازۀ لازم رسا نیست؛ میتوانید رساترش کنید.

        هر سال، ماهِ دِی شَوَد، یادت که با مِی طِی شود
        من با چنین حال بدی، تیشه به ریشه‌م میزنم
        • تناسب: سال / ماه.
        • تناسب آوایی: دی، می، طی؛ تیشه، ریشه؛ که در عین حال ’دی، طی‘ جزو قوافیِ اضافه است که به موسیقی شعر کمک میکند، و دو ’شود‘ بعنوان ردیف همینطور. دی و طی در این دو نیم‌مصراع، در ترصیع هم میگنجد.

        ...
        میسوزم از این عاقبت، پروانه بودم عاشقت
        گاهی به یاد آور مرا، تا در خیالت پر زنم
        • قافیۀ اضافی: عاقبت / عاشقت.
        • پر زدن در خیال معشوق در اثرِ یادآوری زیباست. بیت، بویژه مصراع دوم خیلی قشنگ است.
        • «پروانه» ظاهراً باید نام محبوب شاعر باشد... گرنه در اینجا بعنوان خودِ «پروانه» خوش ننشسته است.

        یادت بیایَد یک نفس، حتی اگر باشد عبث
        دلبسته‌ات ماندم ولی، لعنت به این دلبستَنم
        • تناسب آوایی (و نیز دیداری): یادت / ـیاید؛ نفس / عبث؛ که دو کلمۀ اخیر کلمات قافیۀ اضافه هم هست؛ دلبسته / دل بستن.

        تقدیرِ من بودش چنین، دورم ز تو اما ببین
        عمری وفادارم به تو، عمری تو گفتی خائنم
        • تناسب آوایی: چنین / ببین؛ که به نوعی کلمات قافیۀ اضافه هم هست.
        • تضاد: وفادار / خائن.
        • تکرار: عمری.
        • ناچاریم همزۀ «خائنم» را با فتحه بخوانیم زیرا هجای مشترک قافیۀ شعر «ــَنَم» است. شاعر میتوانست از این تحمیل پرهیز کند.

        با بغض، سدی بسته‌ام، پشتِ نگاهِ خسته‌ام
        تو رفته‌ای و من فقط، باید که سد را بشکنم
        • تناسب آوایی و کلمات اضافۀ قافیه: بسته‌ام / خسته‌ام.
        • تضاد: من # تو.

        باید که سد را بشکنم، تا اشک و خون جاری شود
        اشکم چو آب پشت سر، خونم بهای مُردنم
        • تکرار: «باید که سد را بشکنم» که در پایان بیت قبل آمده، عیناً در آغاز این بیت تکرار شده است و شاید به نوعی بتوان آن را جزو آرایۀ ردّ الصدر علی ‌العجز (تصدیر) شمرد؛ با این تفاوت که در اینجا «کلمه» نیست که تکرار شده، بلکه جمله است: «در بدیع، تکرار کلمۀ آخر بیت در اول بیت بعد، مانند کلمۀ «نظام» در این شعر: قوام دولت و دین روزگار فضل و هنر / ز فضل وافر تو یافت زیب و فر و نظام / نظام ملت و ملکی عجب نباشد اگر / به رونق است در این روزگار کلک و حسام.» (فرهنگ عمید) (و← تصدیر ـ بانو زهرا حکیمی بافقی).
        • تناسب: سد / جاری / آب...

        دربارۀ آمیختن زبان محاوره در شعری با زبان فاخر، هم یکی از مخاطبان در همین صفحه اشاره داشته است و هم پیشتر در این باره نظرم را به شما گفته و پاسخ شما را هم شنیده‌ام چنانکه در پاسخ خانم کاسیانی گرامی هم نوشته‌اید. هیچ جدلی در این باره با شما یا هر شاعر دیگر نیست امّا نظرِ بیشترِ شاعران و شعرشناسان این است که از چنین آمیزش پرهیز شود مگر آنکه سخن از زبان دو یا چند کس باشد و ضرورتی حس شود.
        تندرست و شاد باشید و زیباتر بسرایید.
        با مهر و احترام
        خندانک خندانک
        بابک توسلی
        بابک توسلی
        پنجشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۲ ۰۰:۱۷
        درود جناب عسکر زاده عزیز...واقعا ممنونتونم...از اینکه وقت میذارید و مو به مو با نکته سنجی های بسیار دقیق شعر من و نقد میکنید بسیار سپاسگزارم و واقعا بنده نوازی میکنید...من بسیار خرسندمیشم و یاد میگیرم از مطالبتون...دست مریزاد که انقدر واقف و مسلطید به ادبیات فارسی...قطعا از همه مطالبی که فرمودید استفاده میکنم حالا به جز علایق شخصی خودم که در شعر به کار میبرم و شاید به مذاق بعضی از دوستان خوش نیاد که آن هم جای بحث دارد ولی باقی مطالب شما به حق و به جاست......در پناه خدا،مانا باشید❤️❤️❤️🙏🙏🙏
        ارسال پاسخ
        آذر دخت
        جمعه ۲۹ دی ۱۴۰۲ ۰۸:۰۴
        عرض ادب
        درود بر شما
        موفق باشید
        🌸🌸🌸🌸
        بابک توسلی
        بابک توسلی
        جمعه ۲۹ دی ۱۴۰۲ ۰۹:۵۴
        درود و سپاس،بزرگوارید،بر قرار باشید🙏🌹
        ارسال پاسخ
        راحله حصارکی (راحیل)
        يکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲ ۱۳:۰۸
        درودتان شاعر گرامی
        -🌹
        --🌹
        ---🌹
        -----🌹
        -------🌹
        --------🌹
        ---------🌹
        -----------🌹
        -------------🌹
        بابک توسلی
        بابک توسلی
        سه شنبه ۳ بهمن ۱۴۰۲ ۱۶:۵۱
        سپاس بیکران🙏🌹🙏
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6