پتویی بکش بروی ابر
بگذار نادیدنی ببارد
غم فرو خورده سالیان سیاهی را
در مسیل خونابه ای
که ش حاصل چاک خوردن وصله ها بود
کودک مَجاز از منِ بیخبر از همه جا
بلمش را به رود انداخت
قطرات به مثابه دانه های بلور، سر ریز
درازکش خیره به سقفی ابری
آسمانی، با احتمال بارش اسید
و نوای زنجره ای الوان
که پس از پاشش هفت رنگ به دیوار نامرئی محیط
به درون مخچه اش رسوخ خواهد کرد
مصرع به مصرع (البته با اطلاع از هماهنگی مصرع ها ) برایتان بازگو میکنم
پتویی روی ابر میکشیم
که کسی به چشمانش ننگرد تا بتواند غم
فروخورده سالیان ظلم و جور را ببارد
مسیل خونابه بمعنای مسیری که آب و خون قاطی شده اند
که حاصل ستم های زمانه است
کودکی در من که هنوز هم امیدی دارد
قایقش را به آب می اندازد (به همان مسیر مذکور
سختی ها بسیارند و گاه باران نعمت نیست و باعث سیل
و در این مسیر قطرات گاهی التیام و گاهی چون شیشه و بلور
بر صورت تو خراش میاندازند (قطرات بمعنای رفتار و افکار آدمیان
آسمانی با احتمال بارش اسید اشاره ای به خودمان و مردم
که گاه چون بارانی اسیدی شده و زیربنای ستم را میشویند
و نوای زنجره ای الوان
که پس از پاشش هفت رنگ به دیوار نامرئی محیط
به درون مخچه اش رسوخ خواهد کرد
نوای زنجره الوان توضیحی است بر هنر (خاصه موسیقی در اینجا)
پاشش هفت رنگ که هر رنگ نمادی است از چیزی
قرمز هیجان و احساسات
نارنجی شور و شوق
زرد نفرت و انزجار
سبز طراوت و شادابی
آبی آرامش
و بنفش و نیلی بمعنای دوست داشتن از دید جنس مخالف
که در زمانه ما سرکوب شده اند
به درون مخچه اش رسوخ خواهد کرد
بمعنای برگشت خوردن و دیدن موارد فوق و بکار گیری هر کدام در جایگاه خود
امیدوارم معنی را بخوبی توضیح داده باشم
غم فرو خورده سالیان سیاهی را
درودبرشما جناب افشاری عزیز
بسیارزیباوتفکربرانگیزبود