بانام ویادخداوند بزرگ
ودرود برشما جناب دکتر محمدی عزیز
استاد جدی وپرتلاش ادبیات و انجمن ناب که من نوعی چیزهای زیادی از علم وقلم توانمند شما آموخته ام ...
چهارپاره ی عاشقانه ی بسیارزیبایی ازشما خواندم بازبانی لطیف ودلنشین مثل همیشه بی نقص ومتفاوت بادکلمه ای ناب وگیرا ....
همانطورکه می دانیم چهارپاره یادوبیتی های پیوسته یکی ازقالبهای شعری است که می گویند شاعران نوگرا از طریق آشنایی با ادبیات فرانسه به سرودن شعر دراین قالب روی آورده اند
واین قالب شعردرایران نسبتا تازه است وبعدازمشروطیت رواج پیداکرده درمیان شاعران پارسی زبان و بخصوص درمیان جوانان وشاعران امروزی بسیارهم رواج پیداکرده وشاید یکی ازدلایلش این است که دراین قالب مثل مثنوی دست شاعربازتراست البته این به این معنانیست که قالب چهارپاره ساده است وهرکس می تواند آنجورکه باید دراین قالب بگوید بلکه شاعرباید بتواندتمام مولفه های سرودن شعررابداندوبه نحو احسن استفاده اش کند
🌼🔷️می گویند یکی ازدلایلی که باعث شد شاعران قالب چهارپاره را ابداع کنند این بود که پس ازگذشت قرنها از شعر کلاسیک فارسی تمام قافیه ها براثرکثرت استفاده به حالت اشباع رسیدند به همین دلیل سرایش شعر در قوالب غزل و مثنوی هرچقدر هم که شاعر تلاش می کرد نتیجهای جز تکرار و کلیشه نداشت. زیرا قافیه و ردیف محدودکننده اند و معمولا معنا را به سمتی خاص که مربوط به خودشان باشدمیکشاندند
به همین خاطر برخی از شاعران نوگرای معاصر با درک این نیاز سراغ چهارپاره رفتند .
چهارپاره ها ی زیادی هم درسبک پست مدرن سروده شده وشاعران زیادی دراین قالب قلم فرسایی کرده ومی کنند و بدون شک جناب محمدی هم یکی از چهارپاره سرایان خوب پست مدرنند که اشعار زیادی دراین قالب ازایشان دیده وخوانده ایم
🌼این چهارپاره هم مثل همیشه عالی بود
بااجازه ی این استاد عزیز چندخطی به رسم ادب ودرس پس دادن براین شعرنوشتم ومخصوصا تیک نقدرافعال می کنم چون سرشارازآرایه است ومی تواند منبع آموزشی خوبی برای دوستان مشتاق آموختن آرایه های ادبی باشد ...
🌼🔷️طبق معمول اگربه ساختارومحتوای شعر جناب محمدی بنگریم همه دراوج است ونمی توان برآن خرده ای گرفت وشاید من نوعی درحد نقدش هم شاید نباشم .
🌼♦️واما خودشعر:
یکی ازشاخصه های این چهارپاره ی زیبا استفاده ی بیشماراز آرایه ها بخصوص صنعت تشخیص درتک تک بندهای این شعراست که بسیارهم خوب درکنارهم نشسته اندو تاپایان زنجیروار ادامه پیدا می کند ....
🌼♦️مثلا دربند اول شعراگردقت کنیم:
دردِ من چکّه چکّه میریزد
لایِ زخمِ عمیقِ افکارم
با هیاهوی ساعتِ تَب دار
می پرد چُرتِ سردِ خودکارم
با خواندن این بیت از شعرجناب محمدی یاد این جمله ازخودم افتادم:
((هرچه فهم انسانی بیشترباشد
عاشقانه تربه دنیا نگاه می کند
وعشق بیداری دردناکی است !))
عشق واقعا دردناکه برای کسی که می فهمد و چون آدم عاشق فهم درکش خیلی بیشتراست ازعامه ی مردم بیشترازهمه دردمی کشد و رنج می برد
چکه چکه کردن درد لای زخم عمیق افکار جمله ای پرمعناوزیباست ودرعین حال تفکربرانگیز...
ازشاعری می گوید که درد را باتمام وجود درک کرده واین دردتاثیرعمیقی برفکرواندیشه اش گذاشته...
واما دربیت دوم هم به ساعت وهم به خودکار شخصیت بخشیده
هیاهوی ساعت تبداریعنی لحظه هایی که انتظارمی کشی وتیک وتاک ساعت هم روی اعصابته ودردواندیشه هم هردوفوران کرده اندوخیال شاعررا مشوش
چرت سردخودکارهم زیباست چرت همان خواب کوتاه چنددقیقه ویاثانیه ای است یعنی هنوزچشمهاگرم نمیشه یهومی پری ازخواب واینجاشاعربه خودکارش شخصیت بخشیده به زیبایی وگفته که چرت سردخودکارم پرید ....
چکه چکه کردن درد تصویری بکرو بی نهایت زیباست
🌼♦️ویادربند دوم:
واق واقِ حُبابِ مهتابی
روی سقفِ اتاق دلگیر است
شاعری که حصار می بافد
از دهانِ بهانه ها سیر است
مطمانا همه ی ما تجربه صدای نویز لامپ مهتابی در هنگام خواب راداریم که گاهی هم خیلی روی مخه بخصوص درشبهاکه همه جاساکته
شاعراین صدارا به واق واق تشبیه کرده وشخصیت داده به لامپ که صدایش هم اذیت کننده است بخصوص که تنهایی ودلتنگی هم عودکرده باشد
دهان بهانه ها هم ترکیب زیبایی است که کلی حرف درخودش دارد...
یعنی شاعری که دوری میکنه ودورش حصارچیده وتولاک خودشه از بهانه ها سیراست
🌼♦️دربندسوم :
از تنِ واژه ی کَپَک خورده
شعری از انتظار می دوشم
شک ندارم به مرگ فاصله ها
ردّپای تو را که می پوشم
واژه ی کپک خورده ،نوشیدن شعر از انتظار،پوشیدن ردپا مرگ فاصله هاهمه ترکیبات زیبایی هستندکه خوش نشسته اند درکنار هم واین بندبسیارزیباشده...
🌼♦️بیت چهارم:
لحظه ای نذر کن نگاهت را
روی دستانِ بی پناه قنوت
من دچارِ صدایِ چشم توام
در سراشیبِ بی امان سکوت
نذر کردن نگاه تصویری بسیارزیبا
بازهم به قنوت شخصیت داده شاعر واورابی پناه توصیف کرده دستان بی پناه قنوت پرازمعنی است
دچارصدای چشم تو بودن هم بسیارزیباست
یعنی من ازچشمانت می فهمم چه می گویی ویا اینکه چشمانت بامن حرف می زندومرا جذب توکرده اند
سراشیب بی امان سکوت
می دانید که سراشیبی های تند خطرناکند وآسیب زا سکوت راشاعربه سراشیبی ای تشبیه کرده که امان نمیده
🌼♦️ودربیت پنجم
چتر وا کن برای تَرکه ی خیس
در دلِ عقده زار هرجایی
باورم کن تو هم شبیه منی
زنگِ تعویضِ قابِ تنهایی
مهمانطورکه می دانید ترکه ی خیس برای تنبیه استفاده میشود شاعر میگه چترتو بازکن برای این ترکه
دل عقده زارهرجایی شاید منظوردلی که اززورتنهایی عقده ای شده وبغض داردهمیشه کنایه ازکسی است که ناخواسته به هرجامیره دل می بنده به اشتباه و کماکان باید منتظرباشه که ضربه اش راهم بخورد وامان ازترکه ی خیس....
وبیت دوم هم منظورشاعراین است که
منم مثل خودتم و هر روز فقط قاب تنهایی مو رو عوض میکنم
یعنی همیشه تنهاییم برقرار هست و فقط قابش عوض میشه....
🌼♦️بیت ششم که واقعا زیباست :
روسری باز کن بگیرم باز
لقمه ای از حیای موهایت
کاش در ماجرای شانه ی تو
من بمیرم به جای موهایت
لقمه ای از حیای موها ،یعنی تکه ای از موهای پوشیده شده ات حیای موها چقدرقشنگه بازهم به موها شخصیت بخشیده شاعر
کاش درماجرای شانه ی تو
شانه دراینجا ایهام قشنگی دارد
ذهن مخاطب به زیبایی درگیرمیشه ومی پرسد کدام شانه رامی گوید شاعر،
شانه ای که سررابرآن می گذارند وآرام می گیرند یا شانه ای که با آن موهارا آراسته می کنند !
مراعات النظیرزیبایی هم دراین بند بوجود آمده
مردن به جای موها یعنی اینکه من به جای موهایت روی شانه ات فرود آیم و آرام گیرم وبمیرم یاشاید
ماجرای شانه هم کلی حرف داره....
🌼♦️وبیت هفتم:
در لغتنامه ها مرورم کن
زیر هر واژه ای که غم دارد
لاهه ی کشفِ ارتکاب جنون
غیر من چند متهم دارد؟
این بندهم بسیارپرمعناوزیباست
مرورکردن درلغت نامه ها زیرهرواژه ای که غم دارد کنایه از غم بزرگ شاعراست اندوه انتظارودلتنگی که به جنون می کشاند ...
لاهه ی کشف ارتکاب جنون
هم منظور اینکه دردادگاه قضاوتتان چندنفر مثل مرابه جنون متهم کردید یعنی غیرازمن چندنفردیونه دیدید؟
🌼♦️ ودربند پایان هم بسیارعالی به پایان برده شاعرشعرش
دور تا دور مرز آغوشم
بوسه ای داغ و ارغوانی کن
پای این چارپاره ی مجروح
گوشه ای باش و دیده بانی کن
منظورشاعراین است که نگذار آغوش من مال کسی دیگرشود، دورتا دور وسعت آغوشم را بابوسه ای داغ ولب ارغوانی رنگت مرزبکش که کسی نتواند به من نزدیک شود ومراقبم باش
چارپاره ی مجروح بازهم صنعت تشخیص دارد شاعربه چهارپاره شخصیت بخشیده
وچقدر دلنشین بود چهارپاره ای که درد داره وزخمیه مثل خودشاعرش ممنونیم که بازهم مارامهمان این شعرناب کردید ...
🌼🔷️ویک نکته ی دیگری راکه می خواستم بگویم این بود که من برطبق جستجویی که در سابقه ی سرایش این سید بزرگوارداشتم
اشعارقدیمی کلاسیک ایشون هم بسیاربسیارقوی اند وبه نظرمیاد که ایشان کم کمک به نوشتن پست مدرن روی آوردند و به نظر من درهردو سبک کلاسیک وپست مدرن بسیارموفقند و درواقع همین تجربه باعث شده که خوب توانسته اندلباس نو اندیشه شان رابرتن قالبهای کلاسیک کنند و علایق و سلایق خاص برخی ازمخاطبان امروزی راهم مدنظرگرفته اند ....
باآرزوی موفقیت وسلامتی روز افزون برای ایشان، امیدوارم که کم کاستی های این چندجمله رابرمن شاگرد ببخشند!
درود و عرض ادب و احترام استاد محمدی دانشمند و دانش پرور چهار پاره ای تحسین برانگیز و لبریز از عاطفه،پر از تصاویر بکر و ترکیبات ناب خواندم و شنیدم
کاش در ماجرای شانه ی تو__ من بمیرم به جای موهایت چقدر عاشقانه و مخلصانه ست سلامت و سرافراز بمانید برای شعر و هنر
واژه آرایی و استفاده به جا و صحیح از صنایع و آرایه های ادبی همراه موسیقی و عاطفه باعث خلق اثری ماندگار بدون تاریخ مصرف خواهد شد امید که من و سایر نوآموزان همانند شما در این مهم موفق باشیم
درود و عرض ادب هادی جان یک جوری شعر می گویید و دکلمه می کنید که بیشتر اوقات خودم هم آن فضا رو تجسم و تجربه می کنم دمتون گرم سپاس از اشتراک این اثر زیبا🙏🙏🙏
سلام و عرض ادب جناب محمدی گرامی بسیار زیبا بود غمگین و دلنشین و همراه با امیدی شکوهمند در لایه های پنهان جراحت هایی که امیدوارم هیچ گاهِ زندگی کسی عمیق نشوند سلامت باشید و سعادتمند 🌸🌸🌸🌸🌸
شعر های شما منو یاد ظرف شیشیه ای پر از ماهی های قرمز شب عید ها میاندازه بسکه همشون قشنگن آدم نمیتونه یکیشونو انتخاب کنه آخرش به فروشنده میگی خودت پنج تا برام جدا کن . واقعن زیبا بود
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
بانام ویادخداوند بزرگ
ودرود برشما جناب دکتر محمدی عزیز
استاد جدی وپرتلاش ادبیات و انجمن ناب که من نوعی چیزهای زیادی از علم وقلم توانمند شما آموخته ام ...
چهارپاره ی عاشقانه ی بسیارزیبایی ازشما خواندم بازبانی لطیف ودلنشین مثل همیشه بی نقص ومتفاوت بادکلمه ای ناب وگیرا ....
همانطورکه می دانیم چهارپاره یادوبیتی های پیوسته یکی ازقالبهای شعری است که می گویند شاعران نوگرا از طریق آشنایی با ادبیات فرانسه به سرودن شعر دراین قالب روی آورده اند
واین قالب شعردرایران نسبتا تازه است وبعدازمشروطیت رواج پیداکرده درمیان شاعران پارسی زبان و بخصوص درمیان جوانان وشاعران امروزی بسیارهم رواج پیداکرده وشاید یکی ازدلایلش این است که دراین قالب مثل مثنوی دست شاعربازتراست البته این به این معنانیست که قالب چهارپاره ساده است وهرکس می تواند آنجورکه باید دراین قالب بگوید بلکه شاعرباید بتواندتمام مولفه های سرودن شعررابداندوبه نحو احسن استفاده اش کند
🌼🔷️می گویند یکی ازدلایلی که باعث شد شاعران قالب چهارپاره را ابداع کنند این بود که پس ازگذشت قرنها از شعر کلاسیک فارسی تمام قافیه ها براثرکثرت استفاده به حالت اشباع رسیدند به همین دلیل سرایش شعر در قوالب غزل و مثنوی هرچقدر هم که شاعر تلاش می کرد نتیجهای جز تکرار و کلیشه نداشت. زیرا قافیه و ردیف محدودکننده اند و معمولا معنا را به سمتی خاص که مربوط به خودشان باشدمیکشاندند
به همین خاطر برخی از شاعران نوگرای معاصر با درک این نیاز سراغ چهارپاره رفتند .
چهارپاره ها ی زیادی هم درسبک پست مدرن سروده شده وشاعران زیادی دراین قالب قلم فرسایی کرده ومی کنند و بدون شک جناب محمدی هم یکی از چهارپاره سرایان خوب پست مدرنند که اشعار زیادی دراین قالب ازایشان دیده وخوانده ایم
🌼این چهارپاره هم مثل همیشه عالی بود
بااجازه ی این استاد عزیز چندخطی به رسم ادب ودرس پس دادن براین شعرنوشتم ومخصوصا تیک نقدرافعال می کنم چون سرشارازآرایه است ومی تواند منبع آموزشی خوبی برای دوستان مشتاق آموختن آرایه های ادبی باشد ...
🌼🔷️طبق معمول اگربه ساختارومحتوای شعر جناب محمدی بنگریم همه دراوج است ونمی توان برآن خرده ای گرفت وشاید من نوعی درحد نقدش هم شاید نباشم .
🌼♦️واما خودشعر:
یکی ازشاخصه های این چهارپاره ی زیبا استفاده ی بیشماراز آرایه ها بخصوص صنعت تشخیص درتک تک بندهای این شعراست که بسیارهم خوب درکنارهم نشسته اندو تاپایان زنجیروار ادامه پیدا می کند ....
🌼♦️مثلا دربند اول شعراگردقت کنیم:
دردِ من چکّه چکّه میریزد
لایِ زخمِ عمیقِ افکارم
با هیاهوی ساعتِ تَب دار
می پرد چُرتِ سردِ خودکارم
با خواندن این بیت از شعرجناب محمدی یاد این جمله ازخودم افتادم:
((هرچه فهم انسانی بیشترباشد
عاشقانه تربه دنیا نگاه می کند
وعشق بیداری دردناکی است !))
عشق واقعا دردناکه برای کسی که می فهمد و چون آدم عاشق فهم درکش خیلی بیشتراست ازعامه ی مردم بیشترازهمه دردمی کشد و رنج می برد
چکه چکه کردن درد لای زخم عمیق افکار جمله ای پرمعناوزیباست ودرعین حال تفکربرانگیز...
ازشاعری می گوید که درد را باتمام وجود درک کرده واین دردتاثیرعمیقی برفکرواندیشه اش گذاشته...
واما دربیت دوم هم به ساعت وهم به خودکار شخصیت بخشیده
هیاهوی ساعت تبداریعنی لحظه هایی که انتظارمی کشی وتیک وتاک ساعت هم روی اعصابته ودردواندیشه هم هردوفوران کرده اندوخیال شاعررا مشوش
چرت سردخودکارهم زیباست چرت همان خواب کوتاه چنددقیقه ویاثانیه ای است یعنی هنوزچشمهاگرم نمیشه یهومی پری ازخواب واینجاشاعربه خودکارش شخصیت بخشیده به زیبایی وگفته که چرت سردخودکارم پرید ....
چکه چکه کردن درد تصویری بکرو بی نهایت زیباست
🌼♦️ویادربند دوم:
واق واقِ حُبابِ مهتابی
روی سقفِ اتاق دلگیر است
شاعری که حصار می بافد
از دهانِ بهانه ها سیر است
مطمانا همه ی ما تجربه صدای نویز لامپ مهتابی در هنگام خواب راداریم که گاهی هم خیلی روی مخه بخصوص درشبهاکه همه جاساکته
شاعراین صدارا به واق واق تشبیه کرده وشخصیت داده به لامپ که صدایش هم اذیت کننده است بخصوص که تنهایی ودلتنگی هم عودکرده باشد
دهان بهانه ها هم ترکیب زیبایی است که کلی حرف درخودش دارد...
یعنی شاعری که دوری میکنه ودورش حصارچیده وتولاک خودشه از بهانه ها سیراست
🌼♦️دربندسوم :
از تنِ واژه ی کَپَک خورده
شعری از انتظار می دوشم
شک ندارم به مرگ فاصله ها
ردّپای تو را که می پوشم
واژه ی کپک خورده ،نوشیدن شعر از انتظار،پوشیدن ردپا مرگ فاصله هاهمه ترکیبات زیبایی هستندکه خوش نشسته اند درکنار هم واین بندبسیارزیباشده...
🌼♦️بیت چهارم:
لحظه ای نذر کن نگاهت را
روی دستانِ بی پناه قنوت
من دچارِ صدایِ چشم توام
در سراشیبِ بی امان سکوت
نذر کردن نگاه تصویری بسیارزیبا
بازهم به قنوت شخصیت داده شاعر واورابی پناه توصیف کرده دستان بی پناه قنوت پرازمعنی است
دچارصدای چشم تو بودن هم بسیارزیباست
یعنی من ازچشمانت می فهمم چه می گویی ویا اینکه چشمانت بامن حرف می زندومرا جذب توکرده اند
سراشیب بی امان سکوت
می دانید که سراشیبی های تند خطرناکند وآسیب زا سکوت راشاعربه سراشیبی ای تشبیه کرده که امان نمیده
🌼♦️ودربیت پنجم
چتر وا کن برای تَرکه ی خیس
در دلِ عقده زار هرجایی
باورم کن تو هم شبیه منی
زنگِ تعویضِ قابِ تنهایی
مهمانطورکه می دانید ترکه ی خیس برای تنبیه استفاده میشود شاعر میگه چترتو بازکن برای این ترکه
دل عقده زارهرجایی شاید منظوردلی که اززورتنهایی عقده ای شده وبغض داردهمیشه کنایه ازکسی است که ناخواسته به هرجامیره دل می بنده به اشتباه و کماکان باید منتظرباشه که ضربه اش راهم بخورد وامان ازترکه ی خیس....
وبیت دوم هم منظورشاعراین است که
منم مثل خودتم و هر روز فقط قاب تنهایی مو رو عوض میکنم
یعنی همیشه تنهاییم برقرار هست و فقط قابش عوض میشه....
🌼♦️بیت ششم که واقعا زیباست :
روسری باز کن بگیرم باز
لقمه ای از حیای موهایت
کاش در ماجرای شانه ی تو
من بمیرم به جای موهایت
لقمه ای از حیای موها ،یعنی تکه ای از موهای پوشیده شده ات حیای موها چقدرقشنگه بازهم به موها شخصیت بخشیده شاعر
کاش درماجرای شانه ی تو
شانه دراینجا ایهام قشنگی دارد
ذهن مخاطب به زیبایی درگیرمیشه ومی پرسد کدام شانه رامی گوید شاعر،
شانه ای که سررابرآن می گذارند وآرام می گیرند یا شانه ای که با آن موهارا آراسته می کنند !
مراعات النظیرزیبایی هم دراین بند بوجود آمده
مردن به جای موها یعنی اینکه من به جای موهایت روی شانه ات فرود آیم و آرام گیرم وبمیرم یاشاید
ماجرای شانه هم کلی حرف داره....
🌼♦️وبیت هفتم:
در لغتنامه ها مرورم کن
زیر هر واژه ای که غم دارد
لاهه ی کشفِ ارتکاب جنون
غیر من چند متهم دارد؟
این بندهم بسیارپرمعناوزیباست
مرورکردن درلغت نامه ها زیرهرواژه ای که غم دارد کنایه از غم بزرگ شاعراست اندوه انتظارودلتنگی که به جنون می کشاند ...
لاهه ی کشف ارتکاب جنون
هم منظور اینکه دردادگاه قضاوتتان چندنفر مثل مرابه جنون متهم کردید یعنی غیرازمن چندنفردیونه دیدید؟
🌼♦️ ودربند پایان هم بسیارعالی به پایان برده شاعرشعرش
دور تا دور مرز آغوشم
بوسه ای داغ و ارغوانی کن
پای این چارپاره ی مجروح
گوشه ای باش و دیده بانی کن
منظورشاعراین است که نگذار آغوش من مال کسی دیگرشود، دورتا دور وسعت آغوشم را بابوسه ای داغ ولب ارغوانی رنگت مرزبکش که کسی نتواند به من نزدیک شود ومراقبم باش
چارپاره ی مجروح بازهم صنعت تشخیص دارد شاعربه چهارپاره شخصیت بخشیده
وچقدر دلنشین بود چهارپاره ای که درد داره وزخمیه مثل خودشاعرش ممنونیم که بازهم مارامهمان این شعرناب کردید ...
🌼🔷️ویک نکته ی دیگری راکه می خواستم بگویم این بود که من برطبق جستجویی که در سابقه ی سرایش این سید بزرگوارداشتم
اشعارقدیمی کلاسیک ایشون هم بسیاربسیارقوی اند وبه نظرمیاد که ایشان کم کمک به نوشتن پست مدرن روی آوردند و به نظر من درهردو سبک کلاسیک وپست مدرن بسیارموفقند و درواقع همین تجربه باعث شده که خوب توانسته اندلباس نو اندیشه شان رابرتن قالبهای کلاسیک کنند و علایق و سلایق خاص برخی ازمخاطبان امروزی راهم مدنظرگرفته اند ....
باآرزوی موفقیت وسلامتی روز افزون برای ایشان، امیدوارم که کم کاستی های این چندجمله رابرمن شاگرد ببخشند!