به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند،
به آسمان رود و کار آفتاب کند"
چنانکه بر منِ مسکین اگر به گوشهی چشم،
نظر ز لطف کرده ذرّهام حساب کند
به عرش میرسد آن کس که از دو دست امیر،
به کوثر آمده و حاجت شراب کند
مرید، تا به سر آهنگ اتصال افتاد،
مراد را طلب از صاحب کتاب کند
نیاز، سوی همو بر که مستجاب شود
خودش بگفت بخوان تا که استجاب کند
علیست واسط حق، حق در اتّصال علیست
دخیل گیر، که در حاجتت شتاب کند
به پیشگاه خدا، جمله روسیاهان را
شفیع باشد اگر او، که را عذاب کند؟
رضای او به سریعالرّضا محوّل بود
نشد حساب جهان با خود احتساب کند
چو درد بیند و نهضت مقدّم انگارد،
مرار و محنت خود در پس حجاب کند
کنار قصّهی دردش، غمی ندارد رنگ
به قلب، شعله برافشاند انقلاب کند
چنانکه روضهی کوی و خلافت و مسمار،
به لب بیآرد جان، خانهام خراب کند
کسی به چادر معصومی آتش اندازد
کسی به بیعت خود، حاجت طناب کند
کسی ز یُمن تمسک به جامهی عثمان،
خروج کرده و از طاعت اجتناب کند
کس از حسادت دستی که در غدیر افراشت،
جمل بیاراسته پای در رکاب کند
یکی حیات علی را نموده مهر زنی
به خصم گیرد و در خون، سرش خضاب کند
به مجتبی ولی از عدل، وعظ میفرمود؛
که قاتل اسیر را مباد عِتاب کند
نثار راه و حریمش، مرا چنین سوداست؛
سرم به دار رود، میثمام خطاب کند
به شوق دستگیریِ مرتضی شدم داماد
که روز حشر، رفض از سرم عِقاب کند
دامــاد خراسانی
صَلّی الله علی عزیز الله وصیّ رسول ربّ العالمین ابوتراب حیدر کرار مرتضی علی فی کل دقایق و اللحظات