سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        شیر خدا

        شعری از

        محمد رسول باوندپور

        از دفتر حسرت نوع شعر چهار پاره

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۲ ۱۶:۱۶ شماره ثبت ۱۲۵۹۵
          بازدید : ۱۸۸۸   |    نظرات : ۲۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد رسول باوندپور

        ای شمس که نزد ِ کردگاری دلبند
        از نور ِ رُخَت , ستاره رفت اندر بند
        گفتم که بخوانمت , قمر یا خورشید
        نه , پیش ِ شما , شمس و قمر , سیری چند ؟
         
        ای جلوه ی حق , چه خوش پدیدار شدی
        در هر دو جهان , امام ِ ابرار شدی
        آن شب که به جای مصطفی خوابیدی
        محبوب ترین رفیق ِ دادار شدی 
         
        امروز تو آمدی که ماتم برود
        لبخند بر آن لبان ِ خاتم برود
        از شوق ِ قدوم ِ پهلوان ِ خیبر
        بر کعبه , شکاف ِ سنگ , در دم برود
         
        از باده ی عشقت , همه ی عالم مست
        حتی من ِ پرگنه , شدم باده به دست
        ای ساقی خوبان , مددی تا برهیم
        از هر چه در این چرخ و فلک , نیست و هست
         
        ای شیر ِ خدا , پاک ترین شخص ِ زمین
        ای شاه ِ نجف , که با تو تزیین شد دین
        جانم به فدای خاک ِ درگاهت باد
        ای کاش بگویی تو , الهی آمین
         
        در پیچ و خم ِ صاعقه ها مهمانم
        عصیان به فنا کشانده , جسم و جانم
        تو دل نگران ِ شیعیانت هستی
        تو دل نگران هستی و من می دانم
         
        فرزند ِ تو عباس و حسین است و حسن
        پرورده تو را پیمبر اندر دامن
        زهرا شده همسرت , و دنیا گفتند
        عالم ز ازل , بُود فدای این زن
         
        امروز که بهترین زمان ِ سال است
        ابلیس , درون ِ محبس و بی بال است
        آن قدر تو خوبی و عزیز و پاکی
        من مطمئنم که گبر هم , خوشحال است
         
        جنت به گمانم که شد آن دم آباد
        ایزد , خبر ِ آمدنت را سر داد
        انگار خدا از آسمان می گوید
        ای دوست , ولادتت مبارک ها باد
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3