سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        اوج اشک موج

        شعری از

        حسن رسولی

        از دفتر رسولی در حسن نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۲ ۰۲:۱۲ شماره ثبت ۱۲۵۵۱۲
          بازدید : ۹۰   |    نظرات : ۱۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        «اوجِ اشکِ موج»
        از خزر/شیرماهی ما+زن+در+آن
        تا خلیج گل+د+آن
        کشیده شدم
        به گردنت,آویز+آن
        آوای مواج آشفته گریز+آن
        حیران
        هنوز تاب می¬خورم
        بر گیسو+انت
        بالای چهار پاره¬ای از پاره پاره ی شعر
        که دیگر چهارپایه ای نیست
        زیر پایم/نه!
        بر گلوی معلق مانده, بر خود تنیده فرو رفته ام
        صورتم چنان خیس مواج رقص است
        این نمک که در قلبم شوره زار تنهایی ست
        نمی گذارد به گندم
        نانی بخورم از لب+آن تلخم
        در این نفس های بند آمده
        هنوز بند یا+بنده
        نیامده¬ام و موج افشانم
        به گونه های دیگر گیسوان خیس ات
        هیچ قدرتی نمی تواند!
        صدای موج های خیس مرا خشک کند
        و از آن گردن بند
        مرا آویز+آن
        قابی بر طاقچه تاریخ کند
        تا کجا بی خبرم
        تو غرت ال+عین منی!
        به هر دینی که هستی,تو
        عین آیین منی...
        من ما+زنی+های
        مام دخترم را بار دارم
        با بی باوری
        من تنها مردی هستم 
        که هزار شِکم 
        در شَکم عشق زاییده¬ام
        و هنوز نمرده¬ام
        ما مواج نوریم
        از ما+زن+در+آن
        رها
        تا خلیج گلد+آن/پرشین
        این گربه ماهی
        دیگر بی+دار شده
        شاه ماهی شده
        در آسمان شب
        انگار عاشق شده باز
        سی+مرغی در آسمان
        به پر+و+از خویش در رها
        بر+گانه دانه این گونه رها
        به گانه ساحل با دانه های دریا
        این گانه رها شدم
        یگانه
        بی رسولی که باخدا بوده
        نگو که بی گاه آه رسول گشته ...
        نه رسول یونان  نیستم!
        "نه از رومم نه از زنگم
        همان بی رنگ بی رنگم"
        من رسولی یگانه بار
        بر گونه های ایران
        گیسوان رها
        جان جهان...
        مستم در موج رقص دریا.
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲ ۱۳:۰۸
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و طولانی است خندانک
        حسن رسولی
        حسن رسولی
        دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲ ۰۰:۲۸
        درود و سپاس بیکران بزرگوار گران قدرم
        ارسال پاسخ
        محمد اکرمی (خسرو)
        دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲ ۰۹:۴۹
        خندانک خندانک خندانک
        حسن رسولی
        حسن رسولی
        دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲ ۰۰:۲۹
        🙏❤🙏
        ارسال پاسخ
        محمدرضا صدقی
        دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲ ۱۵:۲۱
        درود زیبا بود جناب
        🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
        🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
        🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
        حسن رسولی
        حسن رسولی
        دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲ ۰۰:۲۹
        درودها بر شما بزرگمهر جان
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲ ۱۶:۱۵
        قلمتون سبز
        پایدارواستوارباشید
        شاعرگرامی
        خندانک خندانک خندانک
        حسن رسولی
        حسن رسولی
        دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲ ۰۰:۳۱
        درود و سپاس استاد جان
        ارسال پاسخ
        بهزاد سرافراز
        دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲ ۱۸:۲۷
        🍃🦜💐🍃🦜💐🍃🦜💐🍃
        آقای رسولی
        درود بر اندیشه و احساس زیبایتان
        🍃🦜💐🍃🦜💐🍃🦜💐🍃
        حسن رسولی
        حسن رسولی
        دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲ ۰۰:۳۰
        درودها بر شما بزرگوار ارجمندم
        ارسال پاسخ
        ساسان نجفی(سراب)
        چهارشنبه ۱ آذر ۱۴۰۲ ۱۳:۲۲
        درود بر جناب رسولی عزیز..
        زیبا سرودید..
        خندانک خندانک
        حسن رسولی
        حسن رسولی
        دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲ ۰۰:۳۰
        درود و سپاس گران مهر جان
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3