سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 27 فروردين 1404
    18 شوال 1446
      Wednesday 16 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        ساده ترین درس زندگی این است ،هرگز کسی را آزار نده.ژان ژاک روسو

        چهارشنبه ۲۷ فروردين

        سرهای بی قلب

        شعری از

        حسن رسولی

        از دفتر رسولی در حسن نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ ۲ هفته پیش شماره ثبت ۱۳۶۷۹۸
          بازدید : ۳۲   |    نظرات : ۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        مغزهای بی قلب"
        سرهای بی گریبان
        گریبان های بی سر
        یونی فرم های بی دکمه
        با سردوش های مطلا
        دارنده ی دوشی سوزنده
        دوشنده...
        که میدوزد دهان های بی فریاد را
        و مینوشد مغزها
        چنان که یخ کرده تمام اندام ها
        و عقیم گشته آیه های مهر
        در این همه آتش بی اختیار
        این سندرم معکوس
        رخ داده
        به شاه
        تب که به اوج می رسد
        میشود هذیان
        نه بدتر...
        تب و لرز میگیرد تمام اعضا
        دوشی که به آن تیمم طهارت کردیم، سالها
        روزگاری نجس بوده 
        به این فتوا
        ما کوره راه تاریخیم نخوانده
        پدرخوانده ی این عقده های عقیمیم
        دوشیده ی جوشیده ایم
        در این استفراغ های تاریخی
        برادر من
        آینه هارا نشکن
        ما تقصیرکاریم
        ما پدران تجملی خودرا 
        همیشه زیسته ایم
        حاجی اقاهای بی هدایت!
        نه پدر جد خودرا
        که از حد عشق گذشته بود
        خودرا به دیوار تاج دار تمدن
        که ما وارثش هستیم
        پیوند غرب و شرق زده بود
        مهر و میترا را
        حال ببین ادرمزدم 
        پسرانت چه بی گریبان
        سرهای هم به دار دادار می کوبند
        یا گریبان های بی سر را
        سرمی زنند...
        به بغض نفس های تشنه ی خون
        دشنه وار سلاخی میکنند هیچ را
        چه اسف بار
        که کسی نیست که دیگر دستور ندهد
        این گورکنان را
        و اسف بار تر
        کسی نیست فرمان نبرد
        این حاکمان بی سر را
        ته این کوچه ی تاریک تاریخ
        زنی در حال زاییدن است
        ای پسران
        از مادرتان یاد کنید
        او شیر(سرریز) در سینه اش
        نهان دارد
        که آبستن خورشید است
        اگر که سر برآورید!
        از گریبان خویش
        و به اکراه نیاورید
        دست از بغل بیرون
        که خورشید در راه است
        و باز نور میبارد...
        ۲
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        ۱۱ روز پیش
        اجتماعی بسیار زیبا و موثر بود خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        ۱۱ روز پیش
        دلنشین
        بسیارز یبا
        هزاران درودبرشما
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1