نهان شده
دیگر چه گویمت که چنین و چنان شده
از بس نیامدی... به خدا داستان شده
هر کوچه نغمه های تو را جار می زند
هر شاخه ای به بوم و بری شادمان شده
گویا پیام آمدنت را شنیده است
شهری که پای هر قدمت مهربان شده
رعدی بزن به خرمن بی حاصل جهان
حالا که آسمان تو رنگین کمان شده
بگذار تا که به پایان خود رسد
این غصه ها که با غم تو همزمان شده
از یاد خود نبر که دلاشوب دیدنم
حالا که نام خوب تو ورد زبان شده
از من نپرس علت بی تابی مرا
مشتاقیت به طالع بختم نشان شده
از آنزمان که عطر تو پیچده با نسبم
نوشیدنت به هر نفسی آرمان شده
خورشید بامداد سعادت فقط توئی
ای در ورای پرده غیبت نشان شده
♤♤♤
نشد
شرح حالی به تو بردیم و خبر از تو نشد
پیش چشم تو فسردیم و نظر از تو نشد
بسکه مشتاق تو هستیم و نظرکرده عشق
در تب و تاب تو مردیم و گذر از تو نشد
از شرنگ غم ایام و هوا خواهی دوست
شوکران دادی و خوردیم و حذر از تو نشد
آنچه دور از تو گذشت از سر دیوانه ما
عمر بیهوده شمردیم و اثر از تو نشد
واپسن خمره میخانه تو هستی و دریغ
مست لاجرعه دُردیم و ثمر از تو نشد
♤♤♤
شب یلدا
شب یلدا رسید اما نیامد
بلند بالا...بلند بالا ...نیامد
خزان آلوده فصل جنونم
تسلی دلم، لیلا نیامد
نمیدانم چه سرّی دارد اما
نشان از آهوی صحرا نیامد
چراغ روشن بزم محبت
نگاه چشم بی پروا نیامد
برای لحظه های بی قراری
به ناز فتنه شهلا نیامد
انار و سیب سرخ آرزوها
شراب ناب روح افزا نیامد
چه باید کرد با چشم انتظاری
که پیغامی از او حتی نیامد
زمستان تا زمستان وای بر من
بهار من اگر فردا نیامد
♤♤♤
محتاج تو ام کرد
هر بار دیدم عشق تاراج تو ام کرد
پیغمبر شب های معراج تو ام کرد
با زورق جامانده از گرداب و طوفان
درگیر اقیانوس و امواج تو ام کرد
تنها نبودم یاد تو در سینه ام بود
با باد و بورانی که آماج تو ام کرد
بگذار تا آویزه بر دار تو باشم
دنیا مرا منصور حلاج تو ام کرد
من صاحب گنجیه ی درد و بلایم
دلدادگی اینگونه محتاج تو ام کرد
♤♤♤
کویر
چکیده قطره باران به شانه های کویر
خزیده گوهر غلطان به خانه های کویر
از انحنای بیابان و تپه و در و دشت
تنیده ریشه به ریشه جوانه های کویر
درخت تاغ صبوری نشسته در سر راه
کشیده بر سر و رویش نشانه های کویر
گرفته شاخ و برش را باشتیاق قنوت
که چتر سایه بسازد به لانه های کویر
میان کوچه لبریز شوق و مهر و امید
گرفته نغمه ای از عاشقانه های کویر
شکوه آیتی از آسمان و قوس و قزح
غروب و سایه بام و ترانه های کویر
به باغ خوشه انگور و حبه های انار
رسیده مژده ای از نوبرانه های کویر
ستاره های قشنگی به آسمان تو هست
برای خاطره ها و بهانه های کویر
♤♤♤
پرهیزی ندارم
تا در بساطم غیر تو چیزی ندارم
جز مهر تو ماه دل انگیزی ندارم
تا بامداد لحظه های با تو بودن
جز نغمه ی مرغ شباویزی ندارم
من وامدار سرزمین اشتیاقم
جز شوق تو در سینه واریزی ندارم
از عشق این رنگین کمان بیکرانها
زیباتر از یک صبح پائیزی ندارم
در یادمانم خوش تر از ناز نگاهت
وقتی میان غمزه می ریزی ندارم
پلکی بزن ای جان که در بزم خیالم
بی نرگس مستت گلاویزی ندارم
تا غیر لبهای پر از شهد شرابت
در بزم گیتی جام لبریزی ندارم
عمری اگر رسوای خاص و عام باشم
از این دل دیوانه پرهیزی ندارم
♤♤♤
بسیار زیبا و دلنشین بودند