سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 24 فروردين 1404
    15 شوال 1446
      Sunday 13 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

        يکشنبه ۲۴ فروردين

        چند دلنوشته!_1

        شعری از

        فاطمه خجسته (بچه گیام)

        از دفتر غریبانه نوع شعر دوبیتی

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۲ ۱۸:۴۷ شماره ثبت ۱۲۴۶۴
          بازدید : ۹۶۹   |    نظرات : ۷۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر فاطمه خجسته (بچه گیام)
        آخرین اشعار ناب فاطمه خجسته (بچه گیام)


        (دروغ)
         
         
        آرزوی لمس باورها
        همچون لطافتی عمیق و پر احساس
        عاقبت
        طناب شوم خاموشی را
         بر گردن واژگانم انداخت
        تا در حقیقت صادقانه اشان
        آنقدر دست و پا زنند
        تا طنین فراموشی
        بر نبضِ هر فریادم نشیند!
        تکه های مرده ی احساسم را
        به آسمانی بسپارید
        که چشمان زمینش
        عطر شقایق می پراکند!
         
        ***********************
        (معجزه)
         
        طنین واژه ها
        از رقصِ دل انگیز نگاهم
        چنان به وجد آمده
        که غربت بغضِ خفته در سینه را
        به شلوغیِ امواجِ بی دریغِ احساسی ناب
        جلا می بخشد!
        ****************************
        (این روزها)
         
        انعکاس هر واژه
        شبیه بغض خسته ای شده
        که هر چند باز می گردد
        اما به منزل نمی رسد!
         
        **********************
        (مجنون)
         
        آشیانم را به دست باد بسپار
        گیسوانم را به بی پروایی مهتابی عاشق
        رهایم کن...
        از من خاموش و آزار دهنده ای در درونم
        می دانی،
        فریاد خاموشی چنان بی حساب به سراغم آمده
        که تلخ از شکستن سایه هایی در درونم می گریزم!
        **********************
        (نسیم)
         
        همین که
        دلم به نوازش دستانِ جادویی ات
        خو می گیرد
        بیداری فریاد می کشد
        و در حقیقت بی تو نفس کشیدن
        شناور می شوم
        ********************* 
        (تامل)
         
        هر آنچه هست مرگ احساس است
        و هنگامه ی خاموشیِ بلوغِ هر تفکّر! 
         
        *******************************
         
        پی نوشت: گاهی وقتا حتی نباید با خودت مهربون باشی و گاهی حتی مهربون بودن با بعضی از آدما بزرگترین ظلم به خودت یا دیگریه...،
         ذهنم خسته تر از اونی بود که با پیچ و خم ردیف و قافیه ی غزل دست و پنجه نرم کنم... عذر خواهی می کنم بابت دلنوشته ها...
        شاید آرام کردن دیگری به قیمت بر هم ریختن آرامش خودت به همان اندازه ای احمقانه است، که پا گذاشتن بر احساس دیگری...
        این دلنوشته ها برای خسته های بر جای مانده از پیکرم...
         
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1