بر خاکِ دلت نیست حضورم ... دل را تو ببر سمت سرایت
آرام ترین لحظه ی قلبم ... لبخندِ تو در اوجِ رضایت
غم های مرا با تو نوشتند ... هر گوشه ی چشمم به مهارت
لبریز پر از مرگِ درونم ... افسوس، نشد عشق کفایت
فریادِ تماشایِ غروبم ... یک سایه ی شوم از شبِ حسرت
خط خورده نشستم به تماشا ... کو لحظه ی آرامِ حمایت
بر ساحل نمناک حقیقت ... بی تاب تر از موج شکستم
درگیر پر از حسِّ نیازم ... پژمرد دلم غرقِ حکایت
هر سال پیاپی پُر افسوس ... افکارِ جدایی به سرم زد
شاید که مرا تلخ بخوانی ... کش دارترین شرحِ شکایت
- بچه گیام –
پی نوشت: بعد از شنیدن درد و دل های دوستم حال و هوای این سروده به سراغم اومد.
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.