جهان در پردهی خیرات
گهی افتان گهی خیزان
گمان یک لقمهی اسراف
یکی سیر است یکی ویران
سمی سقراط و کفر اعماق
حدی اغراق و خوب الحاد
تمام مصرف انصاف
لبی اوراق لذت آزاد
زمین در گردش چرخان
بدور محور انسان
لخی ماه و یخی خورشید
خراباند دل تبی چرکین
محیطِ عشق عرفان است
مدار ثقل احسان است
زمین یک نقطه روی سطح
خدا هم زخم انسان است
پ . ن
برای انسانِ آزاده
سخت است و زخم
درد است و غم
کشتن همنوع
چه بادین و
چه بی دین
اما
بیش از هفتاد سال است که ملتی
از سرزمین و خانه آواره
در حد میانگین دو جنگ جهانی از آنها
کشتار
باز همه میبخشیم به فدای فریب غرب وحشی
در طول ۴۰ با عرض ۶ تا ۱۲
با تقریبی ۳۶۰ کیلومتر مربع
با حصاری قطور و بلند مجهز به جدیرترین ابزار روز ،
از کوچکترین مواد مورد نیاز زندگی محروم
با شرط و شروطی کشنده
دو میلیون و نیم آدم
در متمرکز ترین نقطه دنیا
در آن سوی ، دورتر که چه عرض کنم
در پای همان دیوار
بهشتی از لذت
خود را جای آنان قرار دهیم با وجدانی آزاد
چه باید میکردیم !
هنوزم بعد از سالهای سال گر چه خود اهل هنر
ولی نفهمیدم اصالت هنر چیست و هنرمند کیست !
آروین
بر سر یک کوچه بیش از هزار تن مواد منفجره ریختهاند به اقرار خودشان
در همین جنگ ،
۶۰ در صد از کشتار ،زن و بچه اند تا حال
در هفتاد سال سر انگشتی حساب،
خودتان جمع و ضرب
در ته وجدان بی وجدانی چه می توان پیدا کرد آیاجز وحشت ؟
درودبرشما جناب آروین عزیز
حکایت تلخی رازیباقلم زدید