پائیز ۶
پائیز خبر داشت که این شیوه باغ است
گه خانه سار است و گه آلون کلاغ است
چون رایحه مریم و نسرین و اقاقی است
گه مایه درد است و گهی مرهم داغ است
پائیز خبر داشت که هر گوشه سرسبز
دربند کمال است و دلآشوب فراغ است
هر برگ شقایق که در این دایره روئید
لبریز شرنگ است و تبآلود ایاغ است
پائیز خبر داشت ولی فاش نمی کرد
این بیشه پر از همهمه روبه و زاغ است
هر دامنه اش رو به تماشای دیاری است
هر خاطره اش آینه چشم و چراغ است
پائیز خبر داشت که هر شاخه ی بی بر
خود هیمه ناسوخته در کنج اجاغ است
♤♤♤
کوچه مهر
طنین بانگ کلاغ است و باد یغماگر
و آنطرف تر از این کوچه نغمه ای بهتر
گرفته حجم تمام فضای کوچه ی مهر
صدای همهمه ی کودکانه و نوبر
رفیق همدل و همراه و هم نوا شده اند
نسیم و نسترن و آرزو و نیلوفر
دوباره لی لی و بازی میان مدرسه ها
عروسکی که به کیفی نهاده یک دختر
میان اینهمه رنگ و نگار پائیزی
علی و بیژن و محمود و ناصر و اکبر
برای آنکه بگیرند حال محسن را
به پشت میز معلم گرفته اند سنگر
کلاس ساکت و آرام می شود ...برپا!
معلم است، همان جانشین پیغمبر
سلام می کند و رو به بچه های کلاس:
خوش آمدید عزیزان به مهد علم و هنر
دوباره نیمه نگاهی به بیژن و محمود
بدون اینکه بگیرد به باد توپ و تشر
به جای خود بنشینید دوستان عزیز
گشوده می شود از عمر صفحه ای دیگر
خدا کند که به سمت سپیده ها باشد
مسیر روشن تان باز هم نفر به نفر
اگرچه طالعتان غرق نور و زیبایی است
حمایت همگی با خدای بالاسر
کسی که جوهره دوستی نمی داند
چگونه دم زند از رمز و راز اهل نظر
♤♤♤
سِحر نگهت
باش تا مشغله های شب و روزم باشی
جلوه آینه ی رمز و رموزم باشی
بار دیگر به تماشاگه رازم ببری
خرمن شعله ور و رونق سوزم باشی
حال ناکوک مرا مرهم و درمان بشوی
آفتاب سحر و دیده فروزم باشی
عمر کوتاه من و سایه ات ای سرو بلند
باش تا موجب امید هنوزم باشی
بی تو هیچم به خداوندی سحر نگهت
غمزه ای کن که تب و تاب بروزم باشی
♤♤♤
بسیار زیبا و حکیمانه بود
جسارتا اشتباه تایپی ندارد؟