جمعه ۲ آذر
تومور شعری از مسعود محسنی نژاد
از دفتر شعرناب نوع شعر ترانه
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۲ ۱۶:۵۱ شماره ثبت ۱۲۳۹۱۴
بازدید : ۱۱۵ | نظرات : ۸
|
دفاتر شعر مسعود محسنی نژاد
آخرین اشعار ناب مسعود محسنی نژاد
|
یه توموره توی مغزم
که تو زندونش کلافه م
بگو دکتر چیه این درد
که با خنده م تو عذابم
مثه دیواره وجودم
گم شده بودو نبودم
واسه ارتباطم از نو
توی بن بست سکوتم
از شما چه پنهون دکتر
من خودم روانشناسم
ولی این مردمو هیچوقت
نتونستم بِشِناسم
همشون یجور غریبه ن
واسه من پُر از فریبن
عیب از این چشامه دکتر
نمیخوان بگن ندیدن
میدونی؟ گاهی تو چشمام
آدما شکل گرازن
همه رَم کرده با شادی
رو به هم دارن میتازن
کاشکی مشکلم همین بود
آخه دکتر توی گوشم
صدای هر کسی جیغه
میره تا عمق وجودم
گاهی این صدای مبهم
زوزه ی یه گرگ پیرِ
یا صدای نحسِ عشقِ
که تو نعره ی یه شیره
می خوام این صدا نباشه
می خوام این نگاه نباشه
منم از جنسِ شماهام
چی میشه منم شما شه؟
واسه دل دادنِ مردم
طوری حرفامو هَرَس کن
همه خواهشم همینه
منو دکتر تو عوض کن
: دید چشمات که خطا نیست
توی گوشاتم هوا نیست
شاید این دردی که میگی
همش از یه شوکِ آنیست
شایدم تلقینت اینه
که توارتباطا سردی
لابداز همین دلیلِ
که از اجتماع تو طردی
توی این دوره زمونه
کی حقیقتو میبینه؟
چشاتو بگیر به دنیا
زندگی همش همینه
واسه من عجیبه گوشت
پُرِ کابوس و نهیبه
این همه صدای زیبا
دل بده بهش غریبه
بده دستاتو ببینم
جادوی اینو ندیدی
تو رگیه! _آخ مُردم
این سرنگ خود فریبی
_توی این سرنگ چی بوده
جونمو به لب رسونده
گیج ومنگم دکتر این سَم
فاز ازاین کله پرونده
دردمو به کی بگم من
دائما بیخود دمادم
خوشم از دلخوشیه پوچ
به همه دنیا میخندم
من نفهمی رو میخواستم
نشنیدن و ندیدن
خواستم هیچ دردی نباشه
این که شد با درد لاسیدن!
کاری کن دردی نباشه
مغزم از انبارِ کاه شه
ولی باشعور وعاقل
ازنگاه آدما شه
:میدونم چی میگی جونم
همه حرفاتو میدونم
اینو از اول میگفتی
تو خودت گیجی گمونم
شانس تو یک به هزاره
ولی خب یه راهی داره
زیر جراحی میسازم
تورو جوری که محاله
میشه کور کرد یا درآوُرد
چشمی که درد ومیبینه
یاکه پرده ی گوشِت رو
پاره کرد، کَرشی، راه اینه
مغزتو دَرِش میارم
تو لاپات کارش میزارم
ببینم زبونت حالا
میگه از دنیا بیزارم؟
میمونه یه خنده ی شیک
واسه روی رنگ پریده ت
بشه جراحی، میخنده
این رخ خنده ندیده ت
حالا عشقو جستجو کن
هرچی خواستی آرزو کن
چون که هیچی نمیبینی
همیشه به آینه رو کن
حالا کور وکر، بی مغزی
ولی مثه همه هستی
یه نفهم و عاقل ومَرد
تو یه حال منگ و مستی
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.