سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
و تمامی عزیزان
جناب محمودی از شعرای خوب و مستعد سایت محترم ناب هستند که به حوزهی ادبیات تعلیمی کشش و علاقه زیادی دارند البته از مضامین اجتماعی و عاشقانه نیز غافل نماندهاند.
در شعر پیش رو سعی میکنم چند نکته کوچک را در حد توان کوتاه و ساده پیشنهاد دهم ، شاید به کار شاعر بیاید.
شعر در وزنی متحدالارکان با تکرار ۴ بارهی مفاعیلن شکل گرفته
متحدالارکان= اوزانی که از ۲ ،۳ یا ۴ رکن یکسان تشکیل شده اند
متناوبالارکان= اوزانی که از تکرار یک توالی شکل میگیرند
مانند
مفعول مفاعیلن، مفعول مفاعیلن
مختلفالارکان = اوزانی که هیچ رکن یکسانی ندارند
مانند
مفعول مفاعلن مفاعیل
.
.
مطلع
دوست عزیزی داشتیم همیشه میگفتند چّک اول را محکم بزن!!
مطلع غزل در حد توان باید بدون ایراد و تمیز باشد.
تمام این جهان گشتم نجستم من عدالت را
ترازویی کِشد آیا ز انسانها شرافت را ؟
۱ . حذف رای مفعولی بعد از " جهان"
۲ . در مظان اتهام حشو قرار گرفتن " من" بعد از نجستم
۳ . وجود " ز" مخفف از که باعث ابهام در معنا میشود
وقتی میگوییم
از انسانها شرافت را میکشد
ممکن است این ذهنیت بوجود آید که ، کشیدن ، معنای خارج کردن شرافت از انسان است!
در ثانی قاعدهای هست که میگوید تا زمانی که " از" قابل استفاده است " ز" مجاز نیست
با قواعد قلب و ادغام
از انسانها در تقطیع= ازِنسانها نوشته و خوانده میشود و بیایراد است
۴ . میکشد بصورت مخفف کشد استفاده شده که شاید بتوان برای آن هم تمهیدی اندیشید.
بارها به دوستان عرض کردهام که یک بیت یا مصرع را میتوان به شیوههای متفاوتی سرود و تغییر داد و به مطلوبترین گزینه رسید " در نگاه خودمان یا با تطبیق با قواعد" مثلا...
.
الف )
بسی گشتم جهان را، لیک، کم دیدم عدالت را
ترازو میکِشد آیا در انسانها شرافت را ؟
ب )
زمین ِ گرد را گشتم که دریابم عدالت را
ترازوها نشان دادند فقدان ِ شرافت را
یا
ترازو کی نشان دادهست کمبود ِ شرافت را
ج )
جهان را هرچه میگردم نمیبینم عدالت را
کسی دیدهست آیا در دیار ِ خود شرافت را؟
د )
همی گشتم نجستم باز در دنیا عدالت را
ترازویی نشانم ده عیان سازد شرافت را
و و و
پیشنهادات با توجه به زبان شعر ارائه شدند.
جمع بندی اینکه راحت دست از سر شعرمان بر نداریم.
ظریفکاری ِ یک خیاط ماهر بعد از پرو لباس توسط مشتری انجام میشود !
ویرایش شعر هم بعد از فروکش هیجان خلق اثر
از یک روز بعد از سرودن تا پایان عمر شاعر!
دیگر به ویرایش مصرع به مصرع نمیپردازم و آنچه میخواستم انتقال دهم انشالله منتقل خواهد شد🙏
نکته بعدی در مورد زبان است
زبان مشخصا زبان کلاسیک شعر است و وجود کلماتی مانند
ویلا، انس، کلاش و ...
برخی بیگانه، برخی دارای هویتی غیر هنری هستند مانند همین کلّاش که در قد و قواره این شعر نیست و مثلا میشود با " خودخواه، طماع و ...." تعویض شود.
.
قافیه
این یک نظر شخصیست
این نوع قافیه ها در اصل مصدر عربی هستند
عدالت شرافت اصالت غرامت
نظر شخصی بنده این است که یا تمامی قوافی الف تاسیس داشته باشند یا هیچ کدام نداشته باشند
دولت و شریعت در کنار قوافی " عدالت، شرافت، قناعت، عبادت،سعادت و...." از حیث زیبایی شناسی چه دیداری چه شنیداری شاید قابل حذف و جایگزینی باشند.
*
الف تاسیس
عد.... ا .... لت
اس....ا......رت
کر......ا......مت
ذک.....ا......وت
.
.
نکته پایانی را هم در مورد این بیت مایلم عرض کنم و نقد را طولانی نکنم.
توانگر از خدا غافل، گدا را نیست ایمانی
بگو آیا کسی داند جواب این عبارت را ؟
در مصرع اول پرسشی مطرح نشده که جواب بخواهد
یک جمله خبری به مخاطب گفته شده
شاید شاعر در ذهن خود یک " چرا" اول مصرع گذاشته
منتها بنظر بنده راحتترین راه حل، تعویض " جواب" با گزینههای دیگر است
مثلا " دلیل"
.
پرداختن به معضلات امریست که شاعرانی همچون شما آنرا خوب بلدند و از عهده آن بر میآیند.
شعرتان زیبا بود و باز مایلم عرض کنم گاهی برخی دوستان گله دارند که چرا در پنجرههای سبز بیشتر بر نقاط ویرایشی شعر تاکید میشود و به زیبایی های آن نمیپردازند.
این مطلب درست است منتها وقت اندک است و اعمال زیاد!
اگر شعری زیبا نباشد منتقد رغبت نمیکند بر آن نقد بنویسد!
در پناه پروردگار قلم باشید تمامی عزیزان 🌺🙏