عاقلان مُردن همان پایان به بودن ها ،بقاســــت
وقت رفتن بی سبب خاموش گردی،بی صداست
فرصتت امروز باشد مغز خود را پاک کـــــــن
ریز ریزش کن تحجّر را که جایش در خلاست
عصر اینترنت،فضا،هارپش ندیـــدی یا خـــری
مرده باشی می روی در قعر گوری این عزاست
آن خدایت بی دریغ وقتی معیّن کرده اســــــــت
گر نداری فهم و ادراکی،دگر آن ماجـــــــراست
شب خدا آمد به بالینم بگفــــــــــتا می بنـــــوش
گفتمش گفتی حرام است فکر آنهم یک خطاست!
گفت می را سرکشی خواهی روی بالای عرش
بال را ما داده ایم اما چرا عقلت رهاســـــــــت!
گفتم ای بابا روم من راه کج، حد میزنـــــــــــــی!
گر تو میگویی بخور من میخورم حرفی جداست
گر خورم ،مستی فزاید آسمــــــــــــان افتد زمیـن
مرد دین گوید نجس گردم ،نگــــوید این شفاسـت
یک بهشتی داده ای آنجا بنوشــــــــم من شراب
بهر نوشیدن زآن می روز و شب کارم دعاست
گفت ای نادان چو نقدت داده ایم نسیه خری!؟
کی به آدم نسیه دادیم ما ،همین هم ادعاسـت
گر بهشتم را ندیدی پس چرا فـــــازی زدی
آدمم ،حوا کجا باید روند، دنیا صــــــفاست
از بهشتم من برون انداختــــــم آن هر دو را
حال باید من خجل گردم که دنیا در فناست!؟
گر تو را بیرون کنند از یک بهشتی مــــیروی؟!
جای آدم در زمین است آن بهشتش پیش ماســت!
یک نفر اخراج شد از کار خود روزی برفـــــت
روز دیگر گر بیاید، سم خوری ،آن یک دواست
ما اگر میخواستیم آدم بیایــــــــــد در بهــــــشت
پس چرا بیرون شدند، آنجا مگر زائر سراسـت!
گرتو داری ادعایی، خوب و آدم هم شـــــــــدی
این زمینم مال توست باقی تمامی ناســــــزاست
آدمم حوا ندادم یک ســـــــــند بر آن بهـــــشت
آن بهشتم مال من ، دانی که نامم کبریاســـــــت!؟
گر بمیری مردنت یعنی که جسمت رفته اســت
گر بهشتت میبرم آنجا، تو روحت آن خداســت
جای روحم همچنان باشد به باغی در بهشــت
خود دمیدم روح خود را در تنت حالا کجاست!
جسم ها تنها زمین دارد که خوش باشـــد دمـی
عقل گر قاضی کنی بینی که خامی هم جفاست
این بهشتم را ندادیم ما بر آن جســـمت، ســرت
گر ننوشی می تو عمرت رفته اینک بر فناست
یک دو روزی کاشتــــیم آلاله را ما در زمـیـــــن
این بهشتست بی خرد، گویی که دنیا بی وفاست!؟