فاستوس

برای اهل اعتقاد > ایا شخصی معتقد می تواند بگوید که شیطان از بدو خلقت که دشمن و گمراه کننده اشکار بشر است روزی دست از سر انسان بر می دارد دستش را بالا بگیرد!
جواب : از نظر من معتقد نه هرگز دست بر نمی دارد
برای اهل بی دین و بی اعتقادچه!؟
ایا کسی از اینان می تواند منکر وجود شر و پلیدی با اشکال مختلفش از بدو حضور انسان در طبیعت باشد دستش را بالا بگیرد!

چرا عرض کردم این دو را که انصاف مخاطب را رعایت کرده باشم در عقیده!

اینکه شاهد متغیرات رفتاری سلوکی و گفتاری انسان با دوسوال طرح شده بالا در سلسله های تاریخی بشر بودیم و هستیم و همچنان ادامه خواهد داشت چیز عجیب و غریبی نیست
اما در کدام صف ایستادن شرط است ...
حق یا باطل شر یا سعادت و سلامت نور یا تاریکی و گمراهی ...
لذا برای هر دو صفت رحمانی و شیطانی استادان و سربازانی وجود دارد و هر کدام با منطق های خودشان برای پیوستان دیگران به صف و لشکر خودشان عمل می کنند بدون توقف ..
اینجاست که دقیقا داستان کربلا و شهادت امام حسین ع و الخصوص حر ریاحی درس و منطقی است که هر روز و هر ساعت برای همه ما انسانها رقم می خورد در کدام صف به ایستیم صف شیاطین شر و پلیدی و تاریکی ....
و یا صف انصاف و عدل و پاکی و نور حتی اگر به ظاهر کم باشیم
دقت داشته باشید در هر زمینه ای چه خوب و چه بد چه خیر و چه شر...
انسان تا خطش را مشخص نکند و کجدار مریض رفتار کند به اهدافی که در سر دارد نمی رسد و موفق نخواهد شد ..
لذا تا دیر نشد خط تان را مشخص کنیدتا به اهداف خوب و بدتان برسید!!
خلاصه خاطره و تجربه ایی از خود تعریف کنم.
۳۰ سال پیش تقریبا تازه وارد اروپا شده بودم ان ایام ایام محرم که می شد ما با ۱۰۰-۲۰۰ نفر از محبین اهل البیت راهپیمایی عاشورای حسینی ع راه انداختیم الن بعد از این مدت در هر شهر اروپا و امریکا گذشته از خاور دور و نزدیک و اسیای میانه و حتی قبیله های افریقای هزاران هزاران نفر در این مراسم شرکت و راه پیمائی می کنند و ندای لبیک یا حسین ع سر می دهند با کوچکترین سرچ در گوگل و ویوتوب فیلم های انها می توانید ببنید تا بدانید این سفینه نجات اگر چه به ظاهر کم و کوچک است اما قدرتمند و بدون توقف ۱۴۰۰ و اندی است که رو به جلو در حرکت است .
حسین ع طلب حق و حقانیت است قبل از اخرت.
لبیک یا حسین ع
مممنونم از شعر خوبت شاهین عزیز

یا لطیف ارحم عبدک الضعیف

سپاس خدای را که فرصتی دوباره داد تا بنویسم.

شعری پیش رو داریم از جناب آقای شاهین خان زراعتی که ان شاء الله چند سطری در خصوص آن خواهم نوشت.


♦️ چند سال قبل شعری نوشته بودم با عنوان فلسفه ی پلاسیده که شعر شاهین در محتوا در خوانش اول مرا یاد این شعر انداخت. البته قصدم از این یادآوری این نیست که شاهین کپی کرده و فلان و فلان چون دوشعر کاملا متفاوت هستند و فرق های اساسی در سبک و قالب دارند
این شعر فلسفه ی پلاسیده را در ذیل می‌آورم و بعد می‌رویم سراغ شعر شاهین عزیزم.


🔰فلسفه ی پلاسیده🔰

ذهنم از فلسفه پلاسیده
خسته از ژِست های سُقراطی
روی دوشم دوپای افلاطون
کلّه ام مثل دوکِ خیّاطی


حسِّ دالانهای تو در تو
گوری از مار وپله در مُشتم
نیش ِهر تاس بر بدن دارم
لایِ محدوده های انگشتم


بعدِ یک روز ،سگ دو پیمایی
در رگِ کوچه هاو چاییدن
مرد در رختخواب می نالید
عِینِ سوزاک و درد پاشیدن


زن که پُشتش تُفاله ی شوهر
گُشنه از کِیفهای خود ارضا
وصله میزد غرور دختر را
بعدِ همخوابگیش در هرجا


دخترک، لیس زد حجابش را
مثلِ تمبری به پایِ فریادش
پُشتِ صفْ - بندِ میله، می لولید
زخمی از زیپِ بازِ جلاّدش


مغزِ پا خورده ام ترک برداشت
از سُمِ پاچه های انسانها
مثلِ یک شاهراه سیفونم
خیسِ ادرارِ گرمِ شیطانها


زندگی، تَختِ نَردْ با هر سگ
یک سُرنگ هوا به اعصاب است
تا پُکِ انتهای اکسیژن
بُرد،هر کس که سخت درخواب است


♦️برویم سراغ شعر شاهین عزیزم

شعری است اپیزود محور که در اپیزودهای مختلف که با سال شمسی افراز کرده است داستان زن و یا دختر
بد کاره ای است که پس از حوادثی با مواجهه ی دستگاه نجات بخش سرور و سالار شهیدان توبه می‌کند و ماجرا ختم می‌شود.

♦️ خصایص اشعار اپیزود محور

در اشعار سپید که به صورت اپیزودیک نوشته می‌شوند و لولای بین بندهای نوشتار شاخص جداکننده ای است حتما و قطعا ارتباط هر اپیزود با کل داستان باید برقرار باشد این ارتباط قطعا بایستی پویا باشد آن لاین باشد آنی باشد وگرنه ارتباط عمودی شعر به هم می‌خورد.
درست مثل نوای هرساز در کنسرت موسیقی که مثلا
فلوت از یک سو، گیتار از سوی دیگر، هنگ درام از آن سو و…. نواخته می‌شود اما همگی در راستای یک کل حرکت می‌کنند و اگر یکی از آنها از خط سیر خود خارج شود کل صدای برآیند ناهنجار است.

📌 اپیزود اول 1390

در تخت تنهایی
بر بوم تباهی
گُل! می کشم گاهی
در انقطاع حس
پژواک واژه ها
رگبار با تکرار

شروع زیبایی دارد این شعر از صنایع مختلفی از جمله ایهام به درستی استفاده شده خصوصا کشیدن ماده ی مخدر گل
بر بوم تباهی بسیار بسیار هوشمندانه است.
حالا این خانم (از تجمیع اپیزودها پی به وجود خانم برده ایم) با کشیدن گل و از دست دادن حسش به عالم هپروت پرواز می‌کند و انعکاس واژه ها را در خیالش حس می‌کند تا اینجا شاعر درست راه را آمده.

✍️ نکته ای که میتوانم در ابتدا بگویم اینکه قاعده ای است به اسم براعت استهلال که شاعر در ابتدای امر در شعرش استفاده کرده است.

♦️ براعت استهلال

براعت استهلال آرایه‌ای است که از طریق آن شاعر یا نویسنده در یک عبارت یا جمله، مفهوم کلی متن را بیان می‌کند. درست مثل عبارت «هوالباقی» در پیشانی آگهی ترحیم که به ما گوش‌زد می‌کند با مرگ سروکار داریم. یا بیت معروف و ابتدایی داستان رستم و سهراب که می‌فرماید:
اگر گردبادی برآید ز کنج
به خاک افکند نارسیده ترنج

شاهین با هوشمندی تمام از کشیدن گل توسط کاراکتر شعرش عنوان داشته با آدم
ناجوری طرف حساب هستیم


📌آواکادور... دور دور دور
پلیس... لیس لیس لیس
موزیک... زیک زیک زیک
آکادمیک... میک میک میک
یوونتوس... توس توس توس
جاسم... گاز گاز گاز

اعراب دور و بر
تا نفت هست!
گازشان تمامی ندارد انگار... گار گار گار📌


اگر منظور شاعر از آواکادو میوه ی
( آووکادو هست) که اشتباه املایی در آن وجود دارد اما اگر چیز دیگر که لا ادری

اما اگر فرض را بر این میوه ی تقریبا لاکچری بگذاریم هدف شاعر از آوردن آن بی دلیل نیست شاید اشاره به تمکن مالی فعلی کاراکتر شعر دارد و یا خوش اندامی او که آووکادو معمولا برای کسانی است که رژیم غذایی مناسب دارند و اندامی خوب

خب اما دلایلی که گفتم کافی است که این میوه را وارد ماجرای شعر مان بکنیم
چرا نگوییم

موز… وز…. وز…..وز
سیب…. یب….. یب…..یب

برای موزیک و آکادمیک و يوونتوس هم می‌شود جایگزین هایی دیگری نوشت
پس شاعر در این جا کار شاقی نکرده است
حالا جاسم هم می‌تواند قصه ی دیگری داشته باشد مبنی بر فروش زنان و دختران ایرانی به اعراب
و شاید هم نباشد اما نکته ی مهم این است که شاهین در این قسمت جاسم لایه بندی نکرده چیستان نوشته و یا اگر چیستان نباشد نتوانسته مکنونات ذهنی خودش را درست به مخاطب القا کند
آقا جان ما برای مخاطب می نویسم نگوییم مخاطب درک نکرد بگوییم ما نتوانستیم درست انتقال دهیم
همه ی مخاطبان اصلا مثل من خنگ
دیگر وقتی نتوانی شعرت را انتقال دهی شعر به چه دردی می‌خورد؟

✍️ نکته ی زیبایی که در آخر این اپیزود توجهم را جلب کرد این عبارت بود


تا نفت هست!
گازشان تمامی ندارد

اینجا گاز ایهام دارد ربطی به گاز درون زمین ندارد، گاز و پُز دادن صاحبان نفت به زیبایی بیان شده است

(البته خالی از لطف نیست که بگویم شاهین جان به غیر از اعراب
ما ایرانی ها هم نفت داریم اما گاز
نمی توانیم بدهیم گازشان را فرزندان برخی مسئولان در انگلیس و آمریکا و اروپا می‌دهند)


📌 اپیزود دوم

1391
1392
1393

همین حوالی
پسرِ واکسی
چشم عسلی؛ کاردرست
تعمیرلازمم هر وقت
چرتکه زیر تخت
پهن است بساطش در راهروی طبقه ام
دلی حساب می کنم
فقط با او


سه سال برای پسر واکسی؟ خیلی زیاده

شاعر برای اینکه کاراکتر را بیشتر معرفی کند دست به حمله ی انتحاری در شعرش می‌زند
واگویه کردن بی سانسور گرچه شاید کمی دور از عرف است اما گاهی لازم است ولی خب خیلی عفیفانه و محترم باید گفت تا خدای نکرده به پورن نگاری محکوم نشویم.
اپیزود به حدی روشن و واضح است که فقط گویا کامیاب این بخش پسر واکسی چشم عسلی کار درست؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟ خیلی هم کار درست است


📌 اپیزود سوم

1394
1395

«زرِ مفت» آبجی «کوچیکه»!
تهوع شنیدن نصیحت
من؛ «ختم روزگارم»!
«پشه رو، رو هوا نعل می کنم»
دیروز
صیغه عربی برای عبدالله
تیغ زنی بهرام سگ سبیل
نت های اشتیاق استاد حریص روی پایان نامه ام
و فرش فروشِ گلابی!
«تشنه رفت لب چشمه
تشنه برگشت»
همه در یک روز
همزمان
شاهکاری در حد «لالیگا»!


بعد از ماجراهای جذاب پسر واکسی و دوستان، شاعر فیدبک می‌زند به خانواده و تعاملات اجتماعی کاراکترش
به زعم من تا اینجا اپیزود سوم برگ برنده را اخذ کرده چرا که لایه مندی آن درست است و گیج کننده نیست نکاتی دارد که آنها را عرض میکنم

⛔ صیغه ی عربی ساختاری اشتباه است و با دید ناسیونالیستی به آن نگاه شده
ازدواج موقت یا متعه که در کلام عوام با نام صیغه مطرح است صراحتا در سوره ی نساء آیه ی 24 به آن اشاره شده است
که الیته شرط و شروطی دارد که مجال گفتن ندارم

وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ أُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَاءَ ذَالِكُمْ أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِكُم محُّْصِنِينَ غَيرَْ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنهُْنَّ فََاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَ لَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كاَنَ عَلِيمًا حَكِيمًا

و زنانِ شوهردار [نیز بر شما حرام شده است] به استثنای زنانی که مالک آنان شده‌اید. [این] فریضهٔ الهی است که بر شما مقرر گردیده است. و غیر از این [زنانِ نامبرده]، برای شما حلال است که [زنان دیگر را] به وسیله اموال خود طلب کنید- در صورتی که پاکدامن باشید و زناکار نباشید- و زنانی را که مُتعه کردهاید، مَهرشان را به عنوان فریضه‌ای به آنان بدهید، و بر شما گناهی نیست که پس از [تعیین مبلغ] مقرّر، با یکدیگر توافق کنید [که مدت عقد یا مَهر را کم یا زیاد کنید]؛ مسلماً خداوند دانای حکیم است.

خب تا اینجا شاعر تعاملات اجتماعی کاراکترش را به ما معرفی کرده
خواهر کوچکش را، عبدالله نامی را
بهرام سگ سبیل
استادی که از او سو استفاده ی جنسی کرده
فرش فروش محل

✍️ شاهین با زیرکی برای فرش فروش صفت گلابی به کار برده که سه ایهام از آن متبادر است

✔️ گلابی از نظر شکل و قیافه و هیکل که البته اندام گلابی را بیشتر برای خانمها به کار می‌برند و برای آقایان سیب که سرکار خانم زند در خصوص آن اشاره کردند

✔️ گلابی به عنوان ناسزایی که در اصطلاح عامه برای شخصی که گیج مزاج است اطلاق می شود

✔️ و گلابی آخر که بیشتر در ذهنم چرخیده استفاده از عطر گلاب است که معمولا متدین ها از این عطر استفاده می‌کنند و فرش فروش بازاری ما از آن متدین نما هایی است که چشمش به دنبال کاراکتر قصه ی شعر شاهین است اما گویا به اندازه ی پسر واکسی چشم عسلی خوش شانس نیست


خب تا اینجا با شغل شریف شخصیت شعر شاهین عزیزم آشنا شده ایم برویم باقی ماجرا را بشنویم


📌 اپیزود چهارم

1396
1397
1398
هنوز «تیز و بُزم»
«آتیش پاره»
«تو دل برو»
همه «می دونن»
همه «می گن»
و عجب بازار پررونقی
نخستین کاسبی تاریخ بشر (در کتاب خوانده ام!)
«لاکردار» چه عددی می اندازد بی کنتور
کیفِ بارش پیاپی پیامک افزایش موجودی
در حساب «بانک آینده» ام
«حمید»!، پاپ، پاپ کورن!
«همه چی آرومه
من چقدر خوشحالم...»

✍️ این بند توضیحی است بر رونق اقتصادی کار این شخصیت چیز خاصی برای گفتن ندارد جز چفت و بندهای محکمی در لغات و استفاده از ترکیبات بکر مانند
عدد انداختن بی کنتور
طعنه به بانک آینده مسائلی که اخیرا این بانک داشته است
و اشاره به ترانه ی حمید طالب زاده
اما شاهین جان پاپ رو برای حمید آوردی پاپ کورن دیگه چه صیغه ای بود لا ادری


📌 اپیزود پنجم

1399
1400
1401
اعداد بی برکت!
خوره ظرافت زنانگی ام
سایش مانده ی عمر
سری که دیگر سبز نیست
روحی که پژمرده

«آکله» ای پوشانده مرا
با من قرین
بر من سوار
دلم تنگِ تنگِ تنگ
بابا دق کرد و مرد
آبجی «کوچیکه» کجاست؟!
عاقِ مادر شده ام آیا؟!

صبح تا شب
لولیدن انبوه واژگان زندگی
در مغز خسته ام:

لیس، توس، آکادمیک، پلیس، ونک، یوونتوس، میک، چشم عسلی، چرتکه، گاز، جاسم کویتی، دُبی، وضعیت سگی، میهمانی سفارت آلمان، بوس، لوس، فاستوس، اپیلاسیون، وید، کاناپه، کووید 19، گُل، استاد، نفت، حاجی، سیفلیس، بهرام سگ سبیل، آواکادور، عبدالله، واکس، تخت، پایان نامه، گلابی، نظریه روابط بین الملل! ...

تا عمر دارم
اندوه بارند برخی واژه ها
احضار می کنند خاطرات نحسم را
سفت پیوند می خورند در درونم
سازه ای دردناک می افرازند در ذهنم
کابوس بیداری می سازند در افکارم
و مرا برای خودِ نگون بختم
معنا می کنند رقت انگیز و شرم آور

حالم اصلا خوب نیست!


✍️ پرواضح است که در این اپیزود شخصیت شعر از پول های به دست آمده از راه نادرست خیر و برکتی ندیده و کل زندگیش بهم خورده عزیزانش را از دست داده و دچار دلمردگی شده است البته شاعر اشاره کرده که بعد از گذشت حدود ده سال عشق و حال، حالا که سر به پیری گذاشته و دندان پلو خوریش افتاده
این چنین نالان است


📌 اپیزود ششم (آخر)


1402


تقلای لحظه به لحظه
در خود پیچیدن و جان کندن
مثلِ «دکتر فاستوس»
تکاپوی برآمدن فقط یک واژه خالصانه
از عمق روح زخمی ام
فقط یک کلمه:

خدا

سرگشته ی برزخ امید و یاس
شاید
بی «سرخرِ» شیطان
دست به دست فرشته ها
بالاتر از آسمان هفتم
«برسد به دست خود خدا»
.
.
.
از پنجره اتاق تاریکم
صدای سنج
کوبش طبل
تکرار واژه ای نجیب
حسین، حسین، حسین
فوران چشمه اشک از شکاف دل
ه ه
ه ه
ه ه

«حسین جانم؛
ضامنم می شی؟




✍️ در این اپیزود هم که کاملا شخصیت قصه متحول شده و در داخل کشتی نجات امام حسین علیه السلام وارد و توبه کرده است




شاهین جانم اپیزود به اپیزود شعرت را نوشتم و بررسی کردم تا در آخر نکاتی را یاد آوری کنم


🗯️ شعرت روایت بود و یکی از پیش نیازهای شعر روایی همداستان ساختن مخاطب با خود است گاهی در این روایت ضعیف عمل شده گاهی عناصری ناشناس برای مخاطب وارد روایت شده که می‌شد جوری آنها را شناس مخاطب کرد
بهرام سگ سبیل را می شد مثل فر‌ش فروش گلابی بگویی که هم کلی باشد و هم مخاطب در ذهنش بتواند هر کسی را جای فرش فروش که در زندگی واقعیش دیده جایگزین کند

🗯️ دکتر فاستوسی که به آن اشاره کردی برای مخاطب عام ناشناس است
شاید مخاطب خاص هم بدون پی نوشت تو و یا بدون سرچ در گوگل نتواند راز آن را کشف کند
قرار نیست هر فیلمی و یا کتابی و رمانی که شبیه جریان روایی شعر ماست در داخل شعر بگنجانیم
مثلا کسی دلش بخواهد به جای دکتر فاستوس، رمان زنان عنکبوتی را در شعر بیاورد و الی آخر


🗯️ درست است که خداوند متعال برای توبه کردن سنی قرار نداده و در توبه همیشه باز است اما دلیل نمی‌شود کسی ده سال عشق و حال کند و بعد با دیدن عزاداری حضرت امام حسین علیه السلام توبه کند
اگر هم بشود نتیجه ی روایت تو کمی ضعیف و گل و بلبلی و شبیه فیلم های ایرانی است توبه شرایطی دارد که ای کاش در جریان روایی شعر کمی هم اشاره می‌شد

🗯️ برخی از کلمات و عبارت هایت اضافه بر جریان روایی شعر است و اصلا نیازی به وجود آنها نبود آنها را برای چه آورده ای نمی‌دانم چون در جریان روایی شعر اصلا وجود ندارند و اشاره ای به نقش آنها نشده حتی سیاهی لشگر هم نیستند
از قبیل

یوونتوس، سفارت آلمان، اپیلاسیون



موارد دیگری هم میخواستم بنویسم که به دلیل طولانی شدن و خستگی چشمانم
تا اینجا بسنده میکنم.


یا حسین بن علی
سید هادی محمدی


منبع :

🔰 خودم