آسمان کبود
خواب درخت ترانه ی گنجشکان و
تشنگی گلوی پرنده را گرفته بود.
در قفس اندوه
بال بال می زند پرواز آرزو
در قامت گیر افتاده ی یک مرد
تاریکی بار سنگین
ذره ای روشنایی در چراغ نیست
راه همواره ناهموار
گرما ما را جگر سوخته می آورد و
در آشیان تنهایی مان با صدای ربنا می خواند
هوا جور دیگری تشنه ست
حتی کلاغان هم به ضیافت ماه خدا رفته اند
جای دندان سگان بر پوستین شب پیداست
تعجب نکن
ماه هم خدا شناس آمده
دیشب گربه ی مادر یک ماه کامل را به دندان گرفته بود
بچه گربه ها خلاف عادت مادر، یک شب سیر خوابیدند
خدا رحم کند رمضان اگر از بستر رجب برخیزد و
به ماه حرام دیگری برسد مثلا محرم
ماه در آسمان می رقصد و این بار دعوی خدایی می کند
تا به حال یک عروس را خدا ندیده بودم
به راستی که شب چیزهای عجیبی با خودش دارد
شب
شبِ گرمازده
یک نفر پوستین شب را از دهان سگ باز گرفت
رمه مصدر رمیدن را از سر گرفت
و داستان چوپان دروغگو صدهزاران بار دیگر تکرار شد
تقدیمی بسیار زیبا و جالب بود
روحش شاد