دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر مرجان جلال موسوی
آخرین اشعار ناب مرجان جلال موسوی
|
با هزاران خاطره
شه زادِ شبِ های تو
من
می سرایم
غصه هایم را برایت ، عشقِ من
در سرایِ ما نمانده قصه هایِ عاشقی
کوهِ غصه کشته فرهادِ زمانم را
کجا
شیرین لبی ؟
هر کجا پا می گذاری
دشمنی در فرمِ دوست
آدم از کارش خجل مانده
نیست، سیبی دستِ او
لیلی و مجنون سر پولِ عروسی مانده اند
آدم از مهریه ی حوا شده خونین جگر
وای بر ما نسل آدم ...
عشق ها هم شد مجازی
عصرِ تکنیک و فضا
عاشقی، از راه امواج هوایی می رسد دست شما
وای بر ما نسل امروزِ بشر
...
من ندارم قصه از شیدایی و عشق و صفا
آن هزارو یک شب
افسوس
گذشت ،از یادِ ما
من به مرگِ قصه های عاشقی
مجنون ومست
شهرزادم
در هزارو یک شبِ
این عصرِ پست...
مرجان
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.