سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        شراع پرواز

        شعری از

        آرزو حاجی خانی

        از دفتر فصل موهای تو نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۲ ۰۸:۱۹ شماره ثبت ۱۲۱۴۶
          بازدید : ۸۲۹   |    نظرات : ۳۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر آرزو حاجی خانی

        1

        بالاببر
        شراع قلبم را
        اینجا
        رخوت قلب من است
        درتاریکی هیچ
        مهیچ
        یادی سائیده
        بردامن پوسیده ام
        آرزوی خاک را
        به هم ریخته است
        بالاببر
        شراع پروازرا
        دست باد
        به هیچ پرنده ای نخواهدگفت
        چگونه مهجورم کردی
        ازخودم.



        2

        دیشب
        هوهوی باد
        برای احتکارباران بود،
        درکنج خانه ی من
         روی ابری که دوستش داشتی.
        دیشب
        نگاه تو
        آماده ی سفر
        به روزنه های خیالم بود
        برای اکتشاف برگی که
        درتنهایی هایت به آن دست می کشی
        دیشب
        گونه های مهتاب
        هدیه ی برکه ی خانه ی من بود
        تاخیال کند
        هنوزهم درسینه ی خودماهی دارد
        امروز
        موهایت
        چنان به این تصویرهاگیرمی کند
        که فکر میکنی
        شانه ی هستی
        روی میزتوالت من است.
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد
        مریم عادلی

        دستها خالی اند ازسخا و سلامممممم هیچ چیز پس نجو ای نکومرد تام

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4