سلام بانو طالب زاده به قدری شما فروتن و مهربانید من یکی خجالت میکشم جز خاکساری چیزی تقدیم کنم
اولا همیشه گفتم و میگم خاک پای شما و همگی هستم
دوما افلاطون بعداز از فراز و نشیب های فکری به این نتیجه رسید که شعر سخن بیهوده اس چون با تخیلات سر و کار داره و شعر گذاشتن و کنار گذاشت این اولین زاویه ی افلاطون با ادبیات بود و شاید همین تصمیم کل نگر باعث شه نتونیم با اساس فرضیات افلاطون این شعر و بررسی کنیم اما براساس عقایدی که داشتند نظیر عدالت اجتماعی و...که با یکی از شخصیتهای کتاب جمهور در حال مناظره است و میشه شعر و واکاوی کرد چون جایی از رساله ی جمهور راجع به درجات عالی رسیدن ثروت مندان حرف میزنه
خلاصه پول باشه آدم میتونه شاعر شه
موسیقی دان شه
تو یه کاری تخصص پیدا کنه
حتی به مراتب علمی بالایی برسه،
همیشه سعی داشتم چند موضوع رو به یک سرانجام واحد برسونم
بخاطر همین خواننده انگار سوار ترن هوایی شده هی بالا پایین میشه
سپاس که نظر دوست داشتنی خودتونو اینجا درج کردید
شعر اومانیستی با ارجاعات هنری
کاش این کلام نخاله ی من لیاقت این تعریف شمارو داشته باشه
مخلصیم
به شعر ناب خو برگشتید
سروده بسیار زیبا و دلنشینی را هدیه آوردید
موفق باشید