قایق آوا
آوا باخودش فکر میکرد که فردا سوار قایق شود.بسیار خوب فردا باهم به قایق سواری خواهیم رفت.نگران نباش دیگر کسی قایق ها را منفجر نمیکند
آوا گفت انفجار قایق در رودخانه میدانی یاد آور چه اتفاقی خواهد بود.؟
میدانی دفترچه یادداشت کسی کنار قایق منفجرشده پیدا شده بود .در یادداشتی کوتاه نوشته شده بود
سلام مرا به آوا برسان
یادداشت
قایق
انفجار
سلام وآوا
وپایان یک خیال
...................................................................... ...........................
باور آوا
تنها راه مقابله با یک وانمود ،مستقیم در چشمش خیره شوی .آوا با خود فکر کرد که خجالت می کشد به چشم کسی خیره شود
گاهی وسوسه اش می گرفت برای سرگرمی که شده در چشمش خیره شود.دوباره سکوت ،صدای شفافیت یک میل را به سمت آوا سوق میداد.برسکوتش ضربه زد.ضربه محکم برای عینیت صدا واصرار بی فایده چشمانش
چند لحظه خیره شد در وسعت ترسش،آوا درباور خود غلت خورد چشمانش را بست.
افسوس خیره چشمهایش با باورش یکی نبود افسوس
...................................................................................
تقدیم به استاد گرامی استاد احمدی زاده مدیر وزین شعر ناب بابت تلاشهای شبانه روزی شان برای پاسداری از شعر وادبیات ایران اسلامی