به یگانهی مهرآفرین
دشتِ احساسِ مرا، پر کرده بوی خاطراتت
شورِ قلبم میتپد در، آرزوی خاطراتت
شک نکن، هستی دمادم، در میانِ باغِ جانم
بس شمیمِ مهر دارد، جامِ بوی خاطراتت
جستجو کردم تو را، با شورشِ هموارهی جان
شد نهان، همرنگِ بحر از، جستجوی خاطراتت
هر زمان، شورِ دلم، مهرِ تو را میجوید از نو
پای دل، پیوسته میگردد، به سوی خاطراتت
سرخ میگردد دلم، از شادیِ بودن، کنارت
آبیِ احساس دارد، رنگ و روی خاطراتت
دل طراوت میسِتاند، از صفای حُسنِ قلبت
آب مینوشد وجودم، از سبوی خاطراتت
میشود دل سرخ؛ وقتی، میزنی بر صورتِ آن
سِیلی از، آبِ صفای نابِ جوی خاطراتت
میشوم شاداب، با یادِ شرابِ بوسههایت
میشوم همواره یارِ مهرجوی خاطراتت
زهرا حکیمیبافقی، اندکی دگرنویسی غزل ۱۸ از کتاب آوای احساس.
خوانش: مجید روشنی
پ. ن:
۱- «بوی خاطرات»: آرایهی حسآمیزی دارد.
۲- بیتِ:
سرخ میگردد دلم، از شادیِ بودن، کنارت
آبیِ احساس دارد، رنگ و روی خاطراتت
بیتی سرخابی است و معرفی اشعار سرخابی در بخش سخن شاعر کتاب آوای احساس آمده است.
دشت خاطرتان شاداب!
سپاس از خوانش پرمهرتان!
از پیش سال نو فرخنده باد!