شیهه وحشتِ اسبان رمیده
نعره جنون گاو ها ی قورخیده*
سگان می دوند چون بادهراس
آسمان صاف اما . . .
رعدهایی می زند بی هوا ، خوفناک
چه کسی هیولا را انگولک کرده است؟
کوه می لرزد
دریا می ریزد
خاک می لغزد
شب خود قالب تهی کرده
ازترس این سیاهی وحشت
دیو مرگ غالب بر زمین وزمان .
قلبها
دستها
زانوان
می لرزند شدیدتر از دیواریکه
پناه برده اند به آغوش آن
ازانهدام رقص هیولا .
فس فس نَفَسهای عزرائیل
در پشت گوش .
حدقه ، ظرفیت چشمِ دریده را ندارد
بی ثمر است ناله والتماس
برحال مست هیولا
رقصش کوتاه لیک ویران می کند
هرآنچه را به زیر پا دارد
غبار
دود
آتش
مادری جوان نیم تنه اش اسیر آوار
بزحمت می جنباند سررا آینسو آنسو
تا بشنود بوی قنداق طفلش را . . .
بیگمان ، سنگ نیز دلش بدرد آمده از
مامان مامان های کودک وحشت زد
ستونی شکسته ، نهاده بر سر
تاج عروسی مینا را .
در آن خفقان تاریک برق می زند
کفشهای ورنی داماد
اما هرچه می گردد پیدا نمی شودپاهایش
اوستا عباس سرش ناپیداست
پینه های کف دستانش گیر افتاده
در کاسه حنا ی خون...
دیگر ،نه از سکه خبری هست نه از طلا
کسی نمی پرسد چند است قیمت دلار ؟
خُر خُر حاج فرش فروش روبه افول است
اماحسرتی ول نمی کند دنیا دنیا کردنش را
آری انگاری همه دنیا بر زیر آوار است
آهای . . .!
صدارا می شنوید؟
کسی آن زیر زنده است؟
هُورهُور موتور لودر، پاسخ این سوال است
مرگهایی هست زیباتر از زندگی،
زنده بگوری
چکیدن اب از کیسه ماست است
تاپایان نفس آخر ، آنگاه رهایست
در این اثنا صدای گریه ها یی می نواز د گوشها را
بیرون می کشند نوزادی را
از جان مادر ی بیجان .
چه غمگنانه است این سرنوشت دخترکی که
با کابوس هایش بازی خواهد کرد
با غصه هایش بزرگ .
وشاید . . .
روزی اونیز خواهد رقصید
پا به پای این هیولا
پی نوشت
* قورخیده(واژه ترکی ست) = ترسیده
نمی دانم چرا نمی توانم بپذیرم طبیعت اینقدر هم بیرحم باشد
ابراز همدردی می کنم با داغداران مصیبت بزرگ زلزله خوی ، ترکیه ، وسوریه را
مصور است و ناب
دردمندانه؛ گیرا و پرمحتوا
رسا در انتقال پیام
هزاران درود
به امید پایان یافتن درد بشر