جمعه ۲ آذر
|
دفاتر شعر بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
آخرین اشعار ناب بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
|
بابا
هدیه های زیبای حضرت دادارم
لحظه ی اولین دیدارم
دیدن گلهایم
شیرپسرونازنین دخترهایم
چه تماشایی بود
همه جاشادی بود
باخودم می گفتم
ای خداخواب هستم
یاکه من بیدارم
این همه زیبایی ها
این همه شوروشوق. شادیها
بابت همه ی خوبی هات حضرت رحمانم
میروم سجده ی شکربجامی آرم
توچه کوچک بودی
مثل یک گنجشکک
دست وپامیزدی ولبهایت باز
درپی شیرمادربودی
توچه شیرین بودی
همچوگنجشکی کوچک جیک جیک می کردی
اولین حلقه ی وصل من وتو
پنجه ی نرم ولطیفت جانم
گرهی خوردبه یک بندزانگشتانم
اولین تکیه گه شمافرزندانم
بودبرمن واین شدبهانه
باخودم گفتم که پدری خندانم
چندی دیگراولین خنده وباباگفتن
هدیه ی زیبای خدابود زلب های تو
کمی دیگرکه بشد
جست وخیزانهایت شیرخوردن هایت
دربغل مادر
وه چه شیرینی تونازنین دلبندم
لرزلرزان قدمی برداشتی قل خوردی به بغل افتادی
گریه می کردی ومن بامادر
قاه قاه به تومی خندیدیم
توبزرگ می شوی چون سرو
هزارماشااله
ماچون شمعی سوزان
هرلحظه فرومی ریزیم
من به این سالهای سال
همه سعیم این بود
تاباشم پناهگاه ویارونان آور
من به این دلتنگی ها
خستگی. جنگیدن ها
عادتی دیرینه دارم
ای عزیزان من دورتان می گردم
ازخدا می خواهم بدرخشیدچون خورشید
سایه دارباشیدوسبزهمچون بید
چون نسیم صبحگاهی بدمید
مزرع ورگندمزار
دشمنانتان خوار
ایستاده .پابرجاهمچوکوهی باشید
من امیدم هست روزی
همچورودی خندان همچوچشمه جوشان
ازسرمهروپاکی ازدرون می جوشید
برمزارم روزی سنگهایی ازعقیق.یشم وفیروز ویاقوت
می پوشید
سبزه هایی ازعشق.دسته گلهایی زیبا ارغوان. سپیدوسرخ
همرهش بارانی ازاشک میریزید
تاابددوستتان دارم من
می سپارم شمارادست
خالق بی همتامهربان پروردگارم ...
بهاالدین داودپور. بامداد
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
چه با شور و احساس سرودید اثرزیبایتان را
البته جاداشت که هرس کنید بعضی اضافات را تا کوتاهتر وشکیلتر ورساتر شود
قربونتان برم می بوسم قلمتان را