شنبه ۱۰ آذر
|
آخرین اشعار ناب علیرضا محمودی
|
بشنو از من داستان میز را
آنچه بالا می برد ناچیز را
صاحبش گر آدمی خودرای باد
میبرد حتی خدا را هم ز یاد
چون نشیند پشت آن یاغی شود
همچو نمرود زمان طاغی شود
پشت آن بر کس خدایی میکند
دم به دم هر ادعایی می کند
قدرتش از میز و بی مقدار اوست
اعتبارش نزد مردم تار موست
گوش او بر هر صدایی بسته است
قلب او از هر ندایی خسته است
مرکب نفس است او رهوار آن
میبرد هرجا که می خواهد روان
میزند آخر زمین این بدسرشت
نامه اعمال خود را بد نوشت
عاقبت چرخ زمان از او گرفت
میز را و صاحبش گردد خرفت
بازی گردون دون است ای پسر
روزگار ت بگذرد ، آید بسر
خدمتی کن خلق را بهر خدا
تا فرستد هر یکی خیر و دعا
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام برادر جان اگر اشتباه نکنم در این مصراع، شاعر از ترکیب وصفی بهره برده است؛ یعنی «گردونِ دون». در صورت صحت فرض فوق، وزن مصراع سالم است. | |
|
سلام. آقای عزیزیان . ممنون بابت تذکر ی که دادید تقطیع مصرع به این صورت می باشد --*-/-*--/-*- فاعلاتن فاعلاتن فاعلن در رکن اول دو هجای بلند و کوتاه جابجا می باشد. | |
|
سلام. بله به همین صورت است که فرمودید . تشکر از دقت نظرتان | |
|
ممنون. استاد محمدی | |
|
درود بر استاد استکی عزیز. | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
👏🌺🌺
در مورد وزن این مصرع از دیگر دوستان نظر بگیرید
بازی گردون دون است ای پسر