ملکالموت چه زیبا لب مارا بوسید
کام مکشوف مرا لایق همراهی دید
موت شد کعبه من، قبله حاجات روا
موت شد غایت اهداف من و جام طلا
موت را مرگ ننامید، ابهت دارد
مرگ همراه خودش ناله و حسرت دارد
مرگ با گریه و ترسی بکند همراهی
موت آغوش کشد، قبر و کمی تنهایی
موت را حاجت غسل و کفنِمیت نیست
موت رازیست پر از رمز که بینیت نیست
موت مدفون شدنم در قفسِ سنگی نیست
مرگ جز عاقبت آدمکِرنگی نیست
مادر آنروز برای پسرت گریه نکن
مادر آنروز قوی باش، به کس تکیه نکن
مادر آنروز پسر راهی دانشکده نیست
از غمانگیزترین حالت ایران گِله نیست
مادر حلوای مرا اغذیه مرغان کن
با تبسم پسرت راهی قبرستان کن
جای چایی تو بکن ساغر ملت را پر
مست تکبیر ببند و تو بزن غم را دور
لیلیام را که تو دیدی نکنی پرخاشش
جای من بوسه بزن بر لب و آن چشمانش
دم گوشش تو بگو راه چرا گم کردی؟
پسرم منتظرت بود که تو برگردی
در شب اول قبرم تو بخوان لالایی
یا که سازت تو بیار و بنوازان تاری
عشق بدخیم من از سینهِ من بیرون کش
روی قلبم به تواتر دو سه قدّاره بکش
آری آن شب تو فقط گریه نکن مادر جان
گور نمناک پر از شوره نکن مادر جان
وای از سردی سر، آتش دوزخ چه کنم؟
با شلوغی صف توبه برزخ چه کنم؟
مرگ دور است ولی موت همین نزدیکیست
موت ماه است ولی مرگ ته تاریکیست
مرگ تلخ است ولی موت لذیذست عزیز
موت پرخونی شریان حیاتست عزیز
پر احساس و زیبا بود
لطفا با نشاط زندگی کنید