سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 9 آذر 1403
  • روز بزرگداشت شيخ مفيد
28 جمادى الأولى 1446
    Friday 29 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      جمعه ۹ آذر

      شده سنگین نفسم

      شعری از

      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق

      از دفتر روایات راوی عشق نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۱ ۰۱:۳۰ شماره ثبت ۱۱۵۶۳۷
        بازدید : ۸۹۲   |    نظرات : ۹۳

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق

      صدای ارسالی شاعر:
      وزن :  فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
       
      شده سنگین نفسم گشته دلم برگ خزان
      آسمان ابر سیاه و شده خونین میدان
       
      همه جا گشته عزا ، رنگ سیه  بر تن من
      اشک از دیده روان از غم گلهای خزان
       
      زده آفت به درختان شده هیزم به شرر
      باغ و بر نیست دگر گشته بیابان ، عریان
       
      بلبل از غصــ‌ـۀ گلها نـــــزند بال دگـــ‌ـر 
      گربه بنشسته کمین تیز نموده دندان
       
      گرگ آن صورتک میش بِکَند از صورت
      زوزه پیچیده به بیشه ،  شده دلها ویران
       
      آذرخشی زده بر ما و سما خورده تَرَک
      عمر ما آمده سر ،  گشته که دنیا پایان
       
      چشمها خیره به سویی که بیاید رعدی
      شده جان منتظر آتش و یک گرز گران
       
      نیست آبی که نماید تش جان را خاموش
      یا که بر دشت کند پهن گلستان ،  ریحان
       
      نیست راهی که که شود سیر ز آب این صحرا
      مگر از چشــــــم ستــــمدیده ببـــارد باران
       
      راوی آن تیر غمت را بکن آتــــــش    افشـــان 
      تا که از خشم رود ترس و هراس از ایران
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      سید هادی محمدی
      جمعه ۲۵ آذر ۱۴۰۱ ۱۹:۱۵
      سپاس خدای را که فرصتی دوباره داد تا بنویسم.
      شعری پیش رو داریم از جناب آقای علیرضا حاجی پوری که چند سطری در خصوص آن خواهم نوشت.

      🚩شعری در قالب غزل با قوافی درست در وزن
      فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن

      🚩 زبان شعر چیست

      🔷 ما هر تعریفی برای شعر داشته باشیم نمی‌توانیم منکر آن شویم که شعر پدیده ای است زبانی، که از راه زبان در بستر ذهن مخاطب منتقل میشود.
      منظور ما از زبان مجموعه ای از واژه ها و ساختار خاص آنهاست که برای انتقال مفهومی انتخاب می‌شوند.
      مثلا در این بیت حافظ
      به روز واقعه تابوت ما زسرو کنید
      که می رویم به داغ بلند بالایی

      واژه های روز، واقعه، تابوت و….. با ترتیب خاصی که مبتنی بر قواعد زبان فارسی است کنار هم چیده شده اند و حرف شاعر را به ما منتقل کرده اند. ما به این ها میگوییم زبان شعر و اگر نبود این زبان، تصویر مورد نظر شاعر فقط در ذهنش حک میشد و به ما انتقال پیدا نمی‌کرد.
      با توجه به اینکه شعر یک بیان برتر است انتظار می‌رود شاعر برای بیان و انتقال مفاهیم مناسب ترین و بهترین و عام فهم ترین زبان را به کار برد.
      شعر پدیده ای است که غالب مردم جامعه ی بشری با آن سروکار دارند و هریک از این مردم بنا بر میزان فهم خود و انتظاری که از شعر دارد، قادراست تعریفی برایش داشته باشد. درنتیجه نمی توان به طور مطلق تعریفی ارائه کرد و گفت که «شعر همین است و جز این نیست».

      اما در کل با عنایت به تغییر نحو و ساختار در گذشت زمان، زبان نیز دچار تغییر شده پس باید واژگان به شیوه‌ای در محور هم‌نشینی- به قول صورت‌گرایان محور ترکیب- قرار بگیرند که خواننده چندان نیازمند به جست‌وجو برای یافتن معنای واژه‌ نباشد و به نوعی در نگاه اول آن‌ها را غریبه نیابد.

      در تغییر زبان از سمت کهن به نو ساخت واژه یا ترکیبات جدید می‌تواند بر غنای زبان بیفزاید. زبان زنده زبانی است که ظرفیت ساخت و پذیرش واژگان جدید را داشته باشد و به سخن دقیق‌تر، از قدرت زایایی بیشتری برخوردار باشد.

      این شعر اخوان را در نظر بگیرید

      ... یادم آمد، هان:

      داشتم می‌گفتم، آن شب نیز

      سورت سرمای دی بیداد‌ها می‌کرد

      و چه سرمایی، چه سرمایی!

      باد برف و سوز وحشتناک

      - روزگاری به شاخسار بلند، آزمونگاهِ سنگ‌ها بودی

      سنگ‌هایی که زخم‌ها به تو زد، زخم‌هایی که کرد ارزانت

      ✍️ باد برف همان واژه ی جدیدی است که شاعر با آگاهی تمام آن را ساخته است


      🚩 شده سنگین نفسم گشته دلم برگ خزان
      آسمان ابر سیاه و شده خونین میدان🚩


      🔷 شعر يا نوشته ای كه عناصر تخيل در آن به كار رفته باشد خيال انگيز و دارای زيبایی ادبی است . مهمترین عناصر زیبایی سخن عبارت است از تشبيه

      تشبيه : همانند كردن چيزی با چيز ديگر را گويند . اركان تشبيه : مشبه ، مشبه به ، وجه شبه ، و ادات تشبيه هستند .

      مشبّه : چيزی يا كسی كه قصد مانند كردن آن را به چيز يا كس ديگر داريم .

      مشبه به : چيزی يا كسی كه مشبه به آن تشبيه شده است .

      وجه شبه : ويژگی يا ويژگي­های مشترک ميان مشبه و مشبه به است .

      ادات تشبيه : واژه هایی هستند كه نشان دهنده ی پيوند شباهت است. چون ، چو، مثل ، مانند ، نظير ، انگار و . . . .

      ✍️ تبصره
      چون و چو هرگاه به معنای «مانند» باشند ادات تشبیه هستند در غیر این صورت حرف ربط هستند.

      💠 زیباترین نوع تشبیه آن است که فقط مشبه و مشبه به باقی بمانند.که خود دو نوع است.
      الف- بلیغ اضافی(اضافه تشبیهی)اضافه شدن مشبه و مشبه به به هم « چراغ علم» (معمولا کلمه اول مشبه به وکلمه ی دوم مشبه است)

      ب- بلیغ اسنادی: علم چراغ است.

      استعاره : اگراز چهار رکن تشبیه فقط یک رکن( مشبه یا مشبه به ) باقی بماند به آن استعاره گفته می­شود. در استعاره معمولاً یکی از ویژگی­های رکن حذف شده به عنوان سرنخ ذکر می شود.

      🔷استعاره بر دو نوع است:

      الف- مصرحه: اگر مشبه به ذکر شود و مشبه حذف. (مشبه به+ ویژگی مشبه) در این نوع استعاره منظور از کلمه ذکر شده همان مشبه حذف شده است.

      به غنچه گوی که از روی خویش پرده فکن که مرغ دل ز فراق رخت پریشان شد

      مشبه به(استعاره از معشوق) ویژگی مشبه( سر نخ)

      ب - استعاره مکنیه: اگر مشبه به همراه یکی از ویژگی های مشبه به ذکر می شود. (مشبه + ویژگی مشبه به )

      که خود دو نوع است.(بسیاری از این نوع استعاره ها تشخیص هستند؛ هرگاه مشبه به حذف شده انسان باشد)

      💠 اضافه استعاری
      یکی از ویژگی های مشبه به در کنار مشبه (به صورت مضاف) ذکر می شود.

      چه غم دیوار امت راکه دارد چون تو پشتیبان چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتیبان (امت مانند قلعه ای با دیوار بلند است)

      💠استعاره مکنیه به صورت غیر اضافی. مشبه ویژگی مشبه به

      دیدی که مرا هیچ کس یاد نکرد
      جز غم که هزار آفرین برغم باد (غم مثل انسانی از من یاد کرد)

      صبا به لطف بگوآن غزال رعنا را
      که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را

      مکنیه مصرحه

      ✍️ تذکر

      روش تشخیص اضافه استعاری از اضافه تشبیهی:

      الف) اگر توانستیم با مضاف و مضاف الیه یک جمله تشبیهی ساده بسازیم تشبیه است و بر عکس آن استعاره.

      آتش عشق: عشق چون آتش است. √(تشبیه) گرمای عشق: عشق چون گرما است. x (استعاره )

      ب) در اضافه تشبیهی مضاف و مضاف الیه هر دو کل هستند ولی در اضافه تشبیهی جزئی از کل در کنار یک کل قرار می گیرد.

      صندوق دل ( تشبیه) قفل دل ( استعاره)


      🔷در این بیت شاعر وقتی دل را به برگ خزان تشبیه کرده آیا باید دید اصولا سنخیتی در این تشبیه وجود دارد؟ چه نقاط مشترکی بین برگ خزان و دل میشود پیدا کرد که شاعر آن دو را باهم یکی گرفته؟
      مشاهده میشود در این شعر تقریبا هیچ نقطه ی مشترکی میان برگ خزان و دل به صورت علی و معلولی وجود ندارد و هر چه بگوییم تا این دو را بهم بچسبانیم فقط توجیه آورده ایم.
      💠عدم اعراب گذاری از طرف شاعر باعث دوپهلو شدن معنای مصراع دوم این بیت شده است اگر ابر به کسره خوانده شود یعنی آسمان به ابر سیاه تبدیل شده و اگر به سکون خوانده شود که سکته در شعر ایجاد می‌کند.


      🔷 نکته ی دیگری که در شعر جناب حاجی پوری خودنمایی می‌کند بحث جهانی شدن و آوردن یک سری صغرا و کبری برای بیان یک هدف و یا یک جمله است و آن بحث وطن است که خواننده با خواندن تمام ابیات در مقطع غزل متوجه منظور شاعر می‌گردد.


      💠عوامل مؤثر در جهانی شدن شعر فارسی

      شعر فارسی به عنوان یکی از شاخه‌های سترگ ادبیات ایران و یکی از مظاهر فرهنگی ما از تغییر و تحولات جامعه به دور نبود و همگام با تحولات اجتماعی، در آستانه ی انقلاب مشروطه، شعر فارسی نیز متحول شد. اولین تحول در زمینه ی محتوا بود. تقریباً همان قالب‌های گذشته شعر فارسی با برخی قالب‌های نوپا مثل دوبیتی نو (چهارپاره)، بحر طویل و مستزاد، مضامین و مفاهیم جدیدی را- البته با زبان و بیانی ساده‌تر و کوچه و بازاری‌تر- یدک می‌کشیدند و این، یعنی باز شدن دریچه ی جدیدی به روی شعر فارسی؛ یعنی شکستن محدودیت‌ها و فرامرزی و جهانی شدن شعر ایران. گرچه این جهانی شدن در شعر ما سرآغازی داشت ولی سرانجامی نخواهد داشت. چرا که تا جهان تحولاتش هست، شعر ما نیز همگام با این تحولات خود را به روز خواهد ساخت. شعر دوره ی مشروطه در راه جهانی شدن بود و شعر ایران توانست در آن دوره­ در حیطه ی محتوا با شعر جهان همگام شود. گام بعدی، انقلاب بزرگی بود که نیما یوشیج، پدر شعر نو ایران برداشت و توانست با بهره‌گیری از مکاتب ادبی اروپایی، بویژه مکتب‌های ادبی فرانسه، به عنوان بزرگ‌ترین نظریه‌پرداز شعر نو، تحولات بنیادین و همه جانبه‌ای در شعر فارسی ایجاد کند. گر چه کار نیما کاری بود کارستان، ولی پایان راه نبود. بعد از نیما شعر فارسی بر روی ریل جهانی شدن استوار شد و تاکنون توانسته است فراز و نشیب‌های بی­شماری را پشت سر بگذارد. در طول این دوره، جریان‌های شعری متعددی در کشور شکل گرفته است که در همه­ ی آنها ردپای شعر اروپایی و همگام شدن با شعر جهانی مشهود است از جمله جریان‌های شعری بعد از نیما می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: جریان شعر سپید، موج نو، شعرحجم، موج ناب، شعر کانکریت، شعر توگراف، شعر چریکی، شعر مؤنس، شعر ریاضی، شعر رنگی، شعر سیاه، شعر اشراق، شعر گفتار، شعر مفهومی، شعر زبانی و شعر پست‌مدرن (پسانیمایی).


      🚩همه جا گشته عزا ، رنگ سیه بر تن من
      اشک از دیده روان از غم گلهای خزان🚩

      🔷 تکرار قافیه در غزل

      💠تکرار قافیه ی مصرع اول در مصرع چهارم مجاز است و آن را
      (صنعت ردالقافیه) نامند که از صنایع جدید است و نمونه های قابل ذکری از اشعار گذشتگان موجود نیست درواقع می توان این صنعت را از ابداعات عصر حاضر دانست

      💠 تکرار مصرع اول مطلع (مصرع اول شعر) در مصرع دوم مقطع (مصرع آخر شعر) بلامانع است که در اینصورت قافیه مصرع اول هم در مصرع پایانی شعر تکرار خواهد شد (ردالمطلع)
      بنابراین همانگونه که می بینیم صنعت ردالمطلع که با توجه به اشعاری از حافظ و سعدی و ظاهرا به استناد همین اشعار استفاده از آن در شعر پارسی بلامانع است به گونه ای بوده که کل مصرع اول در مصرع آخر تکرار گردیده و نه تنها قافیه،
      از طرفی شیخ اجل و حضرت حافظ بیش از یک بار در کل دیوان خود از این صنعت استفاده نکرده اند.
      امروزه به استناد همین صنعت تکرار قافیه اول در مصرع آخر را بلااشکال می دانند حتی اگر تنها از تکرار قافیه(و نه مصرع) استفاده گردد. از طرفی بسیاری از شاعران امروزه قافیه مصرع دوم را نیز در مصرع چهارم یا مصرع آخر استفاده می کنند که درستی آن جای بحث دارد

      💠 همانگونه که قبلا هم ذکر کرده ام شعر تنها کلمات را کنار هم چیدن و یا عبارات را در ارکان و افاعیل گذاشتن و ساختن ردیف و قافیه نیست ( در اشعار موزون)
      شعر برای شعر شدن باید تصاویر ناب داشته باشد و جفت و جور کردن کلمات به گونه ای باشد که مخاطب در لایه مندی مصاریع و ابیات بتواند منظور شاعر را درک کند وگرنه شعر می‌شود نثر موزون.

      هر شعری، نظم و هر نظمی شعر نيست. «ارسطو از جمله كسانی است كه بين كلامی كه موزون و خيال انگيز باشد و كلامی كه تنها وزن داشته باشد، تمايز قائل شده و دومی را از زمره شعر به حساب نياورده است»
      جالب اينجاست كه شعر و نظم، حتی در موضوع هم با هم تفاوت دارند. استاد علی اكبر دهخدا در اين باره معتقد است:
      موضوع شعر، عارضه مضمونی و معنوی كلام است و موضوع نظم، عارضه ظاهری كلام. به عبارت ديگر، موضوع شعر، در احساس انگيزی و تأثيرات بی شائبه ی شاعر خلاصه
      می شود، ولی نظم فقط سخن موزون و مقفّی است. در حقيقت، همان گونه كه سخن موزون مقفّی را كه احساس انگيز نباشد، نظم می ناميم نه شعر، سخن خيال آفرين و احساس انگيز را نيز كه عاری از وزن و آهنگ باشد، شايد بتوان نثر لطيف شاعرانه يا شعر منثور ناميد، نه شعر منظوم كامل؛ زيرا موزونی، خود، از برترين شرايط تأثير شعر است.
      ملك الشعرای بهار نيز در شعر معروف خويش، حوزه ی شعر را از نظم جدا می داند و میسرايد:


      شعر دانی چيست؟ مرواريدی از دنيای عقل

      شاعر آن افسونگری كاين طُرفه مرواريد سُفت

      صنعت و سجع وقوافی هست نظم و نيست شعر

      ای بسا شاعر كه شعرش نيست الّا حرف مُفت

      شعر آن باشد كه خيزد از دل و جوشد ز لب

      باز در دل ها نشيند، هر كجا گوشی شِنفت

      ای بسا شاعر كه اندر عمر خود نظمی نساخت

      وی بسا ناظم كه اندر عمر خود شعری نگفت


      در این بیت جناب حاجی پوری هم باید عرض کنم شعریت ضعیف است.
      اشک خاصیتش از چشم جاری شدن است
      و هیچ تصویر شاعرانه در این بیت ارائه نشده است و صرافا یک خبر است و همین


      🚩 زده آفت به درختان شده هیزم به شرر
      باغ و بر نیست دگر گشته بیابان ، عریان🚩


      🔷 حیطه ی اجرا و خاص کردن بیت

      شعر به معنای اتفاقی در زبان گستره ی وسیعی از تاويل را بر ذهن می گشايد. تعريفی كه نمونه های آن را هم در تاريخ شعر كلاسيك و هم در شعر امروز می توان يافت. اما امروزه تاويلی كه بيشتر از اين تعريف گرفته می شود اشاره دارد به نحوه ی اجرای شعر و چیدمان کلمات به گونه ای که مصاریع و ابیات از کلام عادی سمت خاص بودن برود و هر چه این مولفه در اشعار قوی تر باشد هم برای خواننده جذاب است و هم قدرت شاعر را در چفت و بست شعر نشان می‌دهد.
      مسئله ی امضاء و رويت در شعر امروز عرصه ای بس مشكل است. چه فی المثل وقتی شاملو و فروغ زبان ويژه خود را می يافتند به لحاظ نزديكی به آغاز گاه شعر نو و نيما فاصله ی طولی و عرضی كم با مبداء و نيز عدم حضور شاعران بسيار، شايد به اندازه امروز مشكل و محال نبود. زيرا امروزه و در طول چندين دهه راه های بسياری پيموده و تجربه شده و رسيدن به كمال زبانی در حال حاضر سلوك ويژه ای می طلبد. البته حساب زبان های ناگهانی و مصنوع را باید با ادبیات
      من در آوردی عده ای که هم ساختار و هم نحو را شکسته اند و فقط شعر را زیر هم نویسی جملات میدانند جدا دانست

      چیزی که در کارنامه ی جناب حاجی پوری در این مدت مشاهده کرده ام نحوه ی اجرای نادرست است گرچه شاعر بر اوزان و صنایع ادبی مسلط است اما به دلیل نحوه ی اجرای نادرست شعرش رنگ و بوی کهنه گرایی از یک طرف و از طرف دیگر سطحی بودن را می‌گیرد البته بحث سطحی بودن کم رنگ است و شاید در همه ی اشعارشان این گونه نباشد.

      🚩 بلبل از غصــ‌ـۀ گلها نـــــزند بال دگـــ‌ـر
      گربه بنشسته کمین تیز نموده دندان🚩


      🔷معمولا در شعراتفاق درست آن زمانی
      می افتد که معنی به سمت غیر معمول از عرف شناخته شده ی زبانی حرکت کند.
      پرداختن به مقوله ی وطن ، گفتن از این خاص‌ترین و انحصاری‌ترین دل‌مشغولی بشری کار ساده‌ای نیست. گفتن از دردهای اجتماعی بیان احساسی که تجربه‌شده، در میانه‌ی جمعی شناس و ناشناس مثال عریان کردن روح می‌ماند. دشوار است و لذت‌بخش. از آن سخت‌تر اما نوشتن و حتی سرودن از این پدیده است. انتقال یک مفهوم، یک حس لمس شده با جان،‌ یک اتفاق که روح تو را اشارتی زده است، با کلمات کار آسانی نیست. بایستی واژه‌ها را تک‌به‌تک، دانه به دانه از میانه‌ی ذهن آغشته به هیجانت برداری و همین‌طور که نفس‌های عمیق می‌کشی آن را آهسته،‌ یک‌جوری که دستت نلغزد و واژه بر زمین نیفتد، میان سطور کاغذ سفید یا کاهی رهایشان کنی و بعد بنشینی به تماشا؛ به نظاره‌ی لغزش آرام و خزنده‌ی این روح تجلی‌یافته در لغت به جان دیگران، به تماشای بار دادن این میوه‌ی شیرین و اگر این اتفاق و لغزش قلم در همجواری کلمات به درستی انجام نگیرد قطعا مخاطب نمی‌تواند از آن بهره ی کافی و وافی ببرد.

      حب الوطن موهبتی است که دست‌وبال آدمی را می‌بندد و همین است که سخن گفتن از جذبه و جاذبه آن کار آسانی نیست. همین دشوار اگر محقق شود اما مرهمی بر دل زخم‌خوردگان و مجروحان خواهد بود. این دشوار با همه‌ی توصیفاتی که آن رفت، شدنی است. هستند آنهایی که قلم برداشته و عشق وطن را از پستوی خانه به میانه‌ی بازار ادبیات آورده‌اند. اما چیزی که ماندگار شده و شعری که بر سر زبان ها افتاده شعری بوده که نامعمول معقول سروده شده و به مغز استخوان مردم حمله کرده است.
      در این بیت هم متاسفانه همجواری کلمات کلامی عادی را به تصویر کشیده گرچه صنایع تشخیص و مراعات النظیرها و تشبیه در این بیت خود نمایی می‌کند.


      🚩 گرگ آن صورتک میش بِکَند از صورت
      زوزه پیچیده به بیشه ، شده دلها ویران🚩


      ✍️ (آن) از زیبایی شعر کاسته و نوعی حشو محسوب میشود

      ✍️ رابطه ای بین ویرانی دل و زوزه ی گرگ وجود ندارد.


      🔷مفهوم بث الشکوی در شعر

      بَثُّ الشَّکْوی‌'،اصطلاحی‌ بلاغی‌ به‌ معنی‌ شکایت‌ شاعر از روزگار و اهل‌ آن‌ که‌ از قول‌ یعقوب‌ علیه‌السّلام‌: اِنّما اَشکُواْ بَثِّی‌ وَ حُزْنی‌ اِلَی‌اللّه‌ وَ اَعلَمُ مِنَاللّهِ م'ا لا' تَعْلَمُون‌ (یوسف‌: 86) اقتباس‌ شده‌ است‌. شعر شکوایی‌ فارسی‌ از قرن‌ سوم‌ آغاز شده‌ است‌ و در آثار بازمانده‌ از نخستین‌ سرایندگان‌ پارسیگوی‌، چون‌ رودکی‌ سمرقندی‌، ابوشکور بلخی‌ و کسایی‌ مروزی‌، به‌ رگه‌هایی‌ از شعر شکوایی‌ برمی‌خوریم‌. شاید کهنترین‌ نمونه ی این‌ نوع‌، قصیده ی دندانیّه‌ رودکی‌ باشد. او در این‌ سروده‌ از شادیها و فراخیهای‌ زندگی‌ خود سخن‌ می‌گوید و به‌ مقایسه ی آنها با حال‌ و روز پیری‌ خویش‌ می‌پردازد و از ضعف‌ و عجز خویش‌ می‌نالد
      متقدمان‌ بث‌الشکوی‌' را ـ ضمن‌ بحث‌ از «کلام‌ جامع‌» ـ در ردیف‌ صنایع‌ بدیعی‌ آورده‌اند، حال‌ آنکه‌ باید آن‌ را شعبه‌ای‌ از ادب‌ غنایی‌ به‌ شمار آورد و هنگام‌ بحث‌ در باب‌ انواع‌ ادبی‌، یا ذیل‌ اقسام‌ شعر به‌ اعتبار موضوع‌، از آن‌ سخن‌ گفت‌. رادویانی‌، آوردن‌ کلام‌ جامع‌ را، که‌ در آن‌ شاعر شعر خویش‌ را به‌ حکمت‌ و موعظه‌ و شکایت‌ از احوال‌ زمانه‌ می‌آراید، نشانه ی بلاغت‌ دانسته‌ و به‌ نقل‌ قطعاتی‌، از جمله‌ قطعه‌ای‌ از شاعری‌ قَمَری‌ نام‌، در بیان‌ افزونی‌ رنج‌ آدمیزاد، در مقایسه‌ با لذّتی‌ که‌ می‌برد پرداخته‌ است
      گذشتگان‌ در باب‌ شعر شکوایی‌ به‌ غور و بررسی‌ نپرداخته‌ و تقریباً چیزی‌ بر قول‌ رادویانی‌ نیفزوده‌اند، و معاصران‌ نیز ـ اگر از حبسیّه‌ در شعر وادب‌ فارسی‌ تألیف‌ ولی‌اللّه‌ ظفری‌، که‌ تنها در باب‌ یکی‌ از شاخه‌های‌ شعر شکوایی‌ است‌، بگذریم‌ ـ دراین‌ باره‌ جز به‌ اختصار سخن‌ نگفته‌اند
      وسعت‌ دامنه ی شعر شکوایی‌ تا بدانجاست‌ که‌ برخی‌ شاعران‌، بخشی‌ از دیوان‌ خود را به‌ این‌ اشعار اختصاص‌ داده‌اند. در دیوان‌ مجیرالدین‌ بیلقانی‌ به‌ بخش‌ مستقل‌ شکواییات‌ ـ شامل‌ چهل‌ قطعه ی منظوم‌ برمی‌خوریم‌ که‌ در شکایت‌ از فراق‌ یاران‌، مرگ‌ عزیزان‌ ودوستان‌، پیری‌ و ناتوانی‌ و آلام‌ دیگر سروده‌ شده‌ است‌.
      آنچه شعر جناب حاجی پوری را به لحاظ مضامین غنایی قوت می بخشد احساسات پرشور و واقعی اوست که بر شعر او سایه افکنده است. این شور و احساس از آن نوعی نیست که در غزل های عاشقانه و یا داستان های بزمی می بینیم که غالباً آمیخته با اغراق های بلند شاعرانه است، بلکه شور و احساسی است حقیقی، ساده و طبیعی و به دور از هرگونه تکلف های شاعرانه. منشأ این هیجانات و احساسات نیز چیزی نیست جز درد و رنج انسان های دردمند بی شماری که ایشان همواره آنان را در اطراف خویش دیده است.


      🚩آذرخشی زده بر ما و سما خورده تَرَک
      عمر ما آمده سر ، گشته که دنیا پایان🚩

      🔷کاربرد واژگان عربی در شعر فارسی

      این کاربرد از دو منظر قابل بررسی است

      💠 استفاده از کلماتی که ریشه ی عربی دارند ولی در ادبیات عرب استفاده نمی‌شوند

      کلمات بسیاری در زبان فارسی استفاده
      می شود که دارای ریشه عربی اند اما در خود عربی برای یک عرب زبان بیگانه و
      نا آشناست. این کلمات را ما خود از ریشه های عربی ساخته ایم و در زبان فارسی وارد کرده ایم
      مانند :
      جرثقیل در عربی نیست و به جای آن مِرفاع به کار می رود.

      فارغ التحصیل معنی ندارد و معادل این کلمه خِرّیـج است .

      بین المللی اصلاً واژه ی گنگی است . خود عرب می گوید ( الـدُّوَلـــیّ) .
      اصلاً ملت یا مِلّه در زبان عربی به معنی مردم نیست . در قرآن یک بار این کلمه به کار رفته {مِــلّة إبراهیم حَنیفاً} و در اینجا ملة به معنی آیین است نه مردم . معادل ملت یا مردم به زبان عربی می شود شَعب. مثلاً ملت ایران می شود الشعبُ الإیرانی.

      عَنتَر در زبان فارسی بوزینه است اما در زبان عربی جوانمرد است و نام پهلوان نامی عرب دوره جاهلیت است. البته ما عنتر را اَنتر یعنی با الف هم می نویسیم.
      غرفه در زبان عربی اتاق است اما در زبان فارسی غرفه در نمایشگاه استفاده می شود. انقلاب به زبان عربی می شود ثَورة و آنها به کودتا می گویند الإنقلاب العسکری.
      اعتصاب عربی است اما عربها به اعتصاب می گویند إضراب عَن العَمَل .

      صدها مثال دیگر نیز می شود به عنوان نمونه ذکر کرد :

      مخابرات = إتّصالات مرخصی = إجازة

      اخطار= إنذار، تَحذیر نظام وظیفه = تَجنید

      اظهارات دولت= تَصریحاتُ الحکومة تا اطلاع ثانوی = حتّی إشعارٍ آخَر

      اضطراری = طَوارئ انقلابی = ثائر

      استعمال دخانیات = التدخین تحت تعقیب = مُطارَد

      تخفیف کلی در اجناس = تخفیض هائل فی السِلَع

      تشویق = تَشجیع

      تشویش افکار عمومی = بَلبَلةُ الرأی العامّ

      تعمیر = تَصلیح ( خود تعمیر به معنی دراز کردن عمر است .)

      گاهی نیز کلماتی مانند نزاکت بر وزن فِعالة به کار می بریم . حال آنکه اصلاً نازُک که ریشه این کلمه است فارسی است و نزاکت اصلاً عربی نیست . کلمات مشابه
      ممهور : مهر زده / کفاش: کفشدوز که عرب حَذّاء می گوید ./ قناد بر وزن فعّال حال آنکه اصلاً قند فارسی است و عربها چای را با قند نمی خورند و با شکر شیرین می کنند و به قناد می گویند حَلوانیّ و به قنادی نیز حلویّات .
      خجالت یک مصدر ساختگی است و در فرهنگ لغت نیست و معادل آن خَجَل است .
      تَلَمُّــذ در عربی نیست و این وزن را ما
      ساخته ایم

      💠 استفاده از کلماتی که عینا عرب ها به کار می‌برند و در این شعر هم استفاده شده مانند کلمه ی سماء به معنی آسمان

      💠 از قدیم و ندیم تصور غالب و باور عمومی بر این بوده که فردوسی در شاهنامه، هیچ کلمه غیر فارسی به کار نبرده و حتی برخی با استناد به بعضی اشعار او گاه بر این مضمون تلویحا تاکید کرده اند.
      طبعا چنین نیست. البته شکی در این نباید داشت که فردوسی به معنای واقعی کلمه، عجم را بدین پارسی زنده کرده است و خدمتی که با شاهنامه به ادبیات پارسی روا داشته قابل قیاس با هیچ چیز و هیچکس نیست. اما این بدان معنا نیست که او از بکار گیری کلمات عربی به کلی بی نیاز بوده است.

      مرحوم سید محمد علی جمال زاده نیز در مرداد ماه 1345 در نشریه زبان و ادبیات فهرستی الفبایی از 686 کلمه عربی که در شاهنامه به کار رفته را ذکر کرده است.

      ✍️در زیر نمونه هایی از آن را مثال می آورم


      جهان سربه سر حکمت و عبرت است
      چرا بهره ما همه غفلت است

      به چشمش همان خاک هم سیم وزر
      کریمی بدو یافته زیب و فر

      همیشه من آباد با تاج و تخت
      ز درد و غم آزاد و پیروز بخت

      بزرگان که بودند با او بهم
      به رزم و به بزم و به شادیّ و غم

      پیاده شد و برد پیشش نماز
      غمی گشته از رنج و راه دراز

      پشیمان شد از درد دل خون گریست
      نگر تا غم و مهر فرزند چیست

      که او را فروغی چنین هدیه داد
      همین آتش آنگاه قبله نهاد

      ز کتّان و ابریشم و موی قَز
      قصب کرده پرمایه دیبا و خز
      قَز = ابریشم خام / قصب = نوعی پارچه کتانی

      یکی محضر اکنون بباید نوشت
      که جز تخم نیکی سپهبد نکشت

      چو برخواند کاوه همه محضرش
      سبک سوی پیران آن کشورش


      🚩 چشمها خیره به سویی که بیاید رعدی
      شده جان منتظر آتش و یک گرز گران🚩


      🔷 ایجاز واطناب و مساوات چیست؟

      ايجاز، در لغت‌ به‌ معنای كوتاه‌گويى‌، و در اصطلاح‌ چنان‌ است‌ كه‌ «لفظ اندك‌ بود و معنى‌ آن‌ بسيار». ايجاز وَ اِطْناب‌، و نيز مساوات‌، گونه‌های مختلف‌ ادای مقصود و بيان‌ِ معانى‌ ذهنى‌ كه‌ گوينده ی بليغ‌ بنابر مقتضيات‌ از آنها استفاده‌ مى‌كند.
      ايجازی كه‌ موجب‌ اخلال‌ در معنى‌ و سبب‌ ابهام‌ و تعقيد گردد، ايجاز مخل‌ يا مردود نام‌ دارد و از آن‌ به‌ «تقصير» نيز تعبير شده‌ است‌، اما ايجازی كه‌ مخل‌ معنای مقصود نباشد، دارای ارزش‌ بلاغى‌ است‌ و در اصطلاح‌ ايجاز مقبول‌ ناميده‌ مى‌شود. اين‌ نوع‌ ايجاز بر دو نوع‌ است‌:

      💠 ايجاز قصر

      💠 ايجاز حذف‌

      ايجاز قصر:
      سخنى‌ است‌ كوتاه‌ و رسا كه‌ كوتاهى‌ آن‌ از حذف‌ واژه‌ها و جمله‌ها پديد نيامده‌ باشد.

      در زبان‌ فارسى‌، متون‌ ادب‌ تا قرن‌ هفتم آكنده‌ از ايجاز قصر است‌ و گلستان‌ سعدی، به‌ ويژه‌ باب‌ هشتم‌ آن‌ جلوه‌گاه‌ نمونه‌های استادانه ی اين­گونه‌ ايجاز است‌. در زبان‌ عربى‌، به‌ ويژه‌ در قرآن‌ كريم‌ عالى‌ترين‌ نمونه‌های اين‌ نوع‌ ايجاز را مى‌توان‌ يافت‌ (مثلاً بقره‌ آیه ی صد و هفتاد و نه

      ايجاز حذف‌:
      که حاصل‌ حذف‌ بخشى‌ از كلام‌ است‌، به‌ شرطى‌ كه‌ مخل‌ معنى‌ نباشد.

      💠اطناب‌:

      در لغت‌ به‌ معنای دراز گويى‌، و در اصطلاح‌ آن‌ است‌ كه‌ الفاظ بيش‌ از معانى‌ باشد.

      اطناب‌ مردود و مُمِل‌ّ:
      اگر‌ درازگويى‌، ملال‌آور و دور از اعتدال‌ باشد و به‌ « بسط ناپسنديده‌ » كه‌ از آن‌ به‌ تطويل‌ نيز تعبير مى‌شود، بينجامد، آن‌ را اطناب‌ مردود و مُمِل‌ّ مى‌نامند. همان چیزی که جناب حاجی پور در این غزل مبتلا به این امر ‌شده اند.


      اطناب‌ مقبول‌:
      آن­گونه‌ درازگويى‌ است‌ كه‌ موجب‌ ملال‌ نمى‌گردد و خود دارای ارزش‌ ادبى‌ و هنری است‌. اين‌ نوع‌ اطناب‌ وجوه‌ متعددی دارد كه‌ گاه‌ آن‌ را تا بیست وجه‌ برشمرده‌اند
      اطناب‌ مقبول‌ اگر سودمند به‌ حال‌ متكلم‌ باشد، مانند سخن‌ گفتن‌ طولانى‌ عاشق‌ با معشوق‌، از آن‌ به‌ التذاذ يا استلذاذ تعبير مى‌گردد؛ و اگر متكلم‌ سخن‌ خود را مؤكد سازد، يا به‌ تكميل‌ آن‌ دست‌ زند، يا به‌ تبيين‌ و توضيح‌ آن‌ بپردازد تا فايده ی اطناب‌ عايد مخاطب‌ گردد، آن‌ را اطناب‌ سودمند به‌ حال‌ مخاطب‌ مى‌گويند.
      وجوه‌ متعدد اطناب‌ مقبول‌ به‌ همين‌ حوزه‌ تعلق‌ دارد و غرض‌ از آن‌ بيشتر تأكيد، تكميل‌ و تبيين‌ است‌؛ تأكيد خود شامل‌ «تكرير» و «تذييل‌» و «ايغال‌»؛ تكميل‌ شامل‌ «تتميم‌» و «احتراس‌»؛ و تبيين‌ شامل‌ ديگر وجوه‌ اطناب‌ مانند ايضاح‌ پس‌ از ابهام‌، ذكر خاص‌ پس‌ از عام‌ و... است‌.

      💠 مساوات‌
      يعنى‌ سخنى‌ كه‌ در آن‌ لفظ و معنى‌ برابر است‌. اين‌ معنى‌ كه‌ ميانه ی ايجاز و اطناب‌، مرحله‌ای به‌ نام‌ مساوات‌ هست‌، يا نه‌، مورد بحث‌ و اختلاف‌ علمای بلاغت‌ است‌.
      مباحث‌ مربوط به‌ ايجاز و اطناب‌ مانند ديگر فصول‌ علم‌ معانى‌ تا سده ی چهارم قمری به‌ صورت‌ ضمنى‌ و نامستقل‌ مطرح‌ مى‌شد و از سده ی پنجم قمری به‌ تدريج‌ روی به‌ استقلال‌ و تكميل‌ نهاد و آثاری چون‌ جامع‌ العلوم‌ سكاكى‌، و المطول‌ و مختصر تفتازانى‌ پديد آمد.
      در آثار فارسى‌ سده‌های پنجم و ششم نشانى‌ از بحث‌ ايجاز و اطناب‌ نيست‌ و در سده‌های بعد هم‌ فقط بحث­هايى‌ زير عناوين‌ حشو و اعتراض‌ الكلام‌ و بسط و اطناب‌ ديده‌ مى‌شود.‌ در ايران‌ بحث‌ ايجاز و اطناب‌ به‌ طور مستقل‌ و مفصل‌ تقريباً مربوط به‌ نيم‌ قرن‌ اخير است‌ كه‌ كسانى‌ چون‌ نصرالله‌ تقوی در هنجار گفتار، و همايى‌ در معانى‌ و بيان‌ به‌ آن‌ پرداختند.


      🚩نیست آبی که نماید تش جان را خاموش
      یا که بر دشت کند پهن گلستان ، ریحان🚩


      🔷 فاصله ی بین شعر و شعار

      شعر وشعار همان‌گونه که در لفظ با هم مجاورند، در بسياری از ويژگی ها به هم نزديک می شوند. اين است که تشخيص شعر از شعار، گاهی برای شاعران والبته مخاطبان شعر دشوار می شود.‏
      چه بسيار شعرهای خوب که به شعارزدگی متهم و انکار میشود و چه بسيار شعارهای آهنگين که به نام شعر، با اقبال منتقدان مواجه ميشود.‏
      اگر در عناصر شکل‌گيری شعر؛ يعنی عاطفه، تخيل، انديشه، آهنگ و زبان شعر، نيك بنگريم، با اندکی تأمل درمی يابيم که از ميان آنها، بود و نبود عنصر عاطفه در مرز بندی ميان شعر وشعار مؤثرتر است.‏
      گرچه شعر (شده سنگین نفسم) از عنصر عاطفه سهمی دارد ولی جز بیت آخر فقط شعار و شعار است و هیچ راهکاری برای بیرون آمد از این همه غم ذکر نشده و حتی دلیل این همه مصیبت هم در شعر مشخص نیست.
      شعرهای شعاری حاصل هنرنمايی هایی است از اين دست شعر ها يعنی شاعر بدون آن که با موضوع شعر پيوند عاطفی داشته باشد، ميکوشد که با هنروری و توان سخن گویی اش بر مخاطبان تأثير بگذارد.‏


      🚩نیست راهی که که شود سیر ز آب این صحرا
      مگر از چشــــــم ستــــمدیده ببـــارد باران🚩



      🔷درست نویسی یا درشت نویسی

      شعر اجتماعی می‏تواند آینه‎ای برای انعکاس مشکلات عموم مردم باشد، ولی باید توجه داشت در آن از سیاه‏نمایی پرهیز شود.
      شعر سیاه همه ی مسایل اجتماعی را زیر سئوال می‎برد، در حالی که باید مشکلات شاخص اجتماعی با لحن ملایم گفته شود تا در فضایی آرام بتوان آن را مورد بررسی و کارشناسی قرار داد.
      در ضمن در درشت نویسی اشعار کل مطرح و جز نشان داده نمیشود و آسیب شناسی در شعر انجام نگرفته و فقط یک جامعه ی سیاه منزوی پر درد نمایش داده میشود درست است که هر جامعه ای مشکلات و درد هایی دارد اما از کلی گویی باید پرهیز و ریز مشکلات با عناوین در شعر نمود داشته باشد.
      البته این را هم عرض کنم
      سیاهی را نشان دادن یا سپیدی را سیاه نمایاندن دو چیز متفاوت است. از بوالعجب کاری های روزگار ما همین است که با آن که مسبب و مقصر به وجودآمدن سیاهی است کاری نداریم- و نه تنها کاری نداریم که گاهی تشویقش هم می کنیم- اما آن که سیاهی را نشان می دهد و از ما می خواهد در پاک کردن سیاهی بکوشیم دشمن فرض می کنیم و کمر به نابودی اش می بندیم.


      🚩راوی آن تیر غمت را بکن آتــــــش افشـــان
      تا که از خشم رود ترس و هراس از ایران🚩


      🔷مقطع غزل مهمترین بخش غزل است که درون مایه ی غزل را به رخ مخاطب کشیده و جمع تمام مولفه های ابیات در شعر است.
      اگر این بخش از شعر محکم و استوار نباشد مخاطب در فهم معنی و مضمون دچار اشتباه می‌شود.
      خصوصا در غزل های سیاسی - ملی
      (در این غزل شاعر به مسائل مختلف اجتماعی می‌پردازد. این غزل‌ در دوران معاصر و پس از مشروطه رواج داشت که از عمده شاعران آن می‌توان به فرخی یزدی، عارف قزوینی، ابوالقاسم لاهوتی، هوشنگ ابتهاج و غلامرضا قدسی اشاره کرد.) این امر نمود بیشتری دارد.

      در این بیت شاعر با اشاره به انداختن آتش آن را دلیل برداشتن ترس و هراس دانسته اما افشاندن آتش نمی‌تواند عامل زدودن ترس و هراس باشد.
      شاعر اگر در انتخاب لفظ و معنی در پایان شعر، دقت و حُسنِ سلیقه به‌کار ببرد، به‌طوری‌که حاصل آن دلنشین و جذاب شود، اثری خوب و خاطره‌انگیز در شنونده برجای خواهد گذاشت. در این‌صورت، در علم بدیع از آن به حُسنِ مقطع و حُسنِ ختام یاد می‌کنند.
      در غیر این صورت معنا الکن و ناقص خواهد بود.


      امید که این نوشتار برای شاعر و دوستان عزیز مفید باشد.

      یا علی مدد

      سید هادی محمدی

      :2 خندانک خندانک


      منابع اسنادی

      ✔️ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی،زیرنظر: کاظم موسوی بجنوردی؛ تهران سازمان انتشارات وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی،چاپ اول، 1384، ج10

      ✔️ برتنز، یوهان ویلیم. (1388). نظریه ادبی. مترجم فرزان سجودی، چاپ دوم. انتشارات آهنگ دیگر

      ✔️ شفیعی کدکنی، محمدرضا. (1373). موسیقی شعر. چاپ سوم، انتشارات آگاه.


      ✔️ کاظمی، محمد‌کاظم. (1389). قصه سنگ و خشت. چاپ پنجم. انتشارات نیستان.


      ✔️ علی‌پور، مصطفی. (1378). ساختار و زبان شعر امروز. انتشارات فردوسی.
      محمد گلی ایوری
      محمد گلی ایوری
      جمعه ۲۵ آذر ۱۴۰۱ ۱۹:۴۱
      سلام و عرض ادب جناب استاد محمدی عزیز و گرامی
      نکاتیآموزنده ، مهم و مفصلی را فرموده اید
      سپاسگزارم و ممنون
      در پناه حق باشید
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      رویا ادیب (نازبانو)
      رویا ادیب (نازبانو)
      جمعه ۲۵ آذر ۱۴۰۱ ۲۰:۱۰
      خدا قوت
      زنده باشید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      علی احمدی( امین)
      علی احمدی( امین)
      جمعه ۲۵ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۲۷
      خدا قوت استاد💐
      ارسال پاسخ
      افسانه پنام (مولد)
      افسانه پنام (مولد)
      جمعه ۲۵ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۴۱
      سلام و درود استاد محمدی؛
      آفرین ها بر این همه نکات نابی که نگاشتید؛چقدر با صبر و حوصله نقد کردید
      ؛آنقدر زیبا و شمرده شمرده توضیح دادید که خواننده پا به پای شما بدون اینکه خسته بشود پیش می آید و هرثانیه داناتر از قبل خود میشود...
      چندسوال برایم پیش آمده که امید است جواب دهید:
      ۱)گفتید که آن در بیت پنجم حشو است؛علت حشو شدنش چیست؟!و اگربه جای آن از (هم )استفاده کرد آیا حشو از بین میرود یا همچنان حشو است..
      گرگ( هم) صورتک میش بِکَند از صورت
      زوزه پیچیده به بیشه ، شده دلها ویران

      آنچه راجب شعر فرمودید کاملا درست و بجا است؛
      ارسطو بین نظم و شعر تفاوت قائل می شود و می گوید شعر کلامی است مخیل و احساسی و(یعنی در دل احساس غم یا شادی ایجاد کنند) ؛ولی نظم فقط کلام که داری وزن و قافیه ولی بدون روح احساس و عاطفه و تخیل باشد؛
      این درحالی بود که تصور گاها براین بود که رابطه شعر و نڟم تساوی باشد درحالی که نه...
      من جسارت ایراد از شما ندارم ولی این سخن از شما برای من ابهام ایجاد کرده است
      (هر شعری، نظم و هر نظمی شعر نيست.) این سخنتان را یا درست نفهیدم یاشاید اشتباه تایپی دارد چون؛آیا شما می گوید هر شعری حتما نظم باشد؟! حال آنکه؛شعر های مانند سیپد نظم نیستند ولی شعر هستند...
      رابطه نظم و شعر رابطه عموم و خصوص من وجه است؛
      یعنی شعری وجود دارد که نظم نباشد
      و هم نظمی وجود دارد که شعر نباشد
      شکل آنها اینگونه میشود:
      بعضی شعرها نظم هستند(مانند شعر های موزون و مقفی دارای احساس و خیال)
      بعضی شعرها نظم نیستند(مانند سپید)
      بعضی نظم ها شعر هستند(مانند آنهای که دارای نظم و قافیه و احساس و تخیل باشد)
      بعضی نظم ها شعر نیستند(مانند آنچه که خودتان گفتید همان نظم های مقفی خالی از احساس و تخیل)
      ....
      در رابطه با تشبیه و استعاره خیلی زیبا و کامل توضیح دادید و بهره بردم؛آیا آنجای که گفتید گرمای عشق به این دلیل استعاره شد چون گرما بخشی از ویڗگی مشبه به است (یعنی آتش)
      بازهم از این همه نکات زیباتان تشکر کنم واقعا جالب بودند؛
      و میدانم که وقت زیادی صرف آموختن ما میکنید؛و وظیفه ما یاد گرفتن است؛
      حدودا ۲ساعت در کلاس شما آموخته شدم که واقعا نمی توانم لفظ تشکر را به گونه ای بکار ببرم که واقعا قدر دان تلاش های شما باشم؛ فقط می توانم بگویم پاداشتان با خداوندمان...
      منتظر پاسخگوی شما هستم
      سرتان سلامت استاد بزرگوار خندانک
      ارسال پاسخ
      افسانه پنام (مولد)
      افسانه پنام (مولد)
      جمعه ۲۵ آذر ۱۴۰۱ ۲۳:۵۳
      سلام و درود مجدد جناب محمدی بزرگوار؛
      بار دیگر سخنانتان را خواندم و تامل کردم!
      فکر میکنم همانطور که گفته بودم اشتباه فهمیده بودم؛
      (نیست) که در جمله استفاده کردید برای هردو بود؛و برای جلوگیری از اطناب یا شاید هم دلایل دیگر حذف لفظی صورت گرفته است؛نه حذف معنویی ؛که تصور میکردم رخ داده است و فعل (است) برای کوتاه شدن جمله ؛نیامده باشد...
      واقعا ببخشید که در چیز به این سادگی دچار خطا شده ام...
      باز هم ممنونم از لطف بی اندازه شما...

      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      شنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۱ ۰۰:۵۲
      درود بر شما استاد ایوری خندانک
      بنده هم با شما موافقم نکات بسیار آموزنده ای را استاد محمدی بیان نمودند که آموزه هایم را بسیار سنگین خواهد کرد
      و بسیار خوشحالم که ایراداتی را بیان نمودند و اگر تعریف و تمجید بود ناراحت می شدم چون بهره ای نمی بردم خندانک
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      شنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۱ ۰۶:۵۲
      درود بر استاد سید هادی محمدی بزرگوار خندانک
      از زحمات شما که به در خواست اینجانب جواب مثبت دادید و به بنده حقیر منت گذاشته و شعر اینجانب را نقد نمودید بسیار سپاسگزارم بنده این نقد را بارها و بارها خواهم خواند تا ملکه ذهن شده و به آموزه‌هایم اضافه گردد
      بسیار سپاسگزارم و به خود می بالم که استادی چون شما دارم خندانک
      ارسال پاسخ
      سید هادی محمدی
      سید هادی محمدی
      شنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۱ ۱۴:۵۳
      درود بر شما جناب ایوری

      سپاس از شما و حضورتان خندانک
      سید هادی محمدی
      سید هادی محمدی
      شنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۱ ۱۴:۵۴
      درود بر شما بانو ادیب

      سپاس از شما و حضورتان

      خندانک
      سید هادی محمدی
      سید هادی محمدی
      شنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۱ ۱۴:۵۶
      درود بر شما علی جان احمدی

      سپاس از شما و حضورتان خندانک
      سید هادی محمدی
      سید هادی محمدی
      شنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۱ ۱۵:۰۵
      درود بر شما خانم پنام

      سپاس از شما

      در خصوص سوال هایتان

      💠 در نقد های قبلی حشو و انواع آن را توضیح داده ام

      گاهی کلمات اشاره بدون تاکید در شعر و فقط به خاطر پر کردن وزن به کار می‌روند که این کار از زیبایی شعر میکاهد

      در خصوص هم که فرمودید ایرادی نیست

      💠 در خصوص تعریف شعر در این نقد بیشتر تاکید
      روی اشعار موزون، یعنی اشعاری که دارای وزن و قافیه بودند تاکید شده است

      اشعار غیر موزون مانند سپید و انواع آن بحثی جداگانه می‌طلبد اما باز شعری که حتی فقط ظاهر
      سپید را داشته باشد اما فاقد طرح و اجرا و صور خیال و موسیقی باشد به نظر من نثر است نه شعر

      اما در این سایت کم نیستند شاعران سپید سرا که واقعا شعر می‌نویسند و حرفی برای گفتن دارند

      بمانید به مهر و بسرایید خندانک
      سید هادی محمدی
      سید هادی محمدی
      شنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۱ ۱۵:۵۶
      درود بر شما جناب حاجی پوری

      انجام وظیفه بود

      سپاس از شما خندانک
      افسانه پنام (مولد)
      افسانه پنام (مولد)
      شنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۱ ۱۶:۱۳
      سلام و درود مجدد استاد بزرگوار
      سپاس از وقتی که گذاشتید و جواب دادید...
      در پناه خداوندگار خندانک

      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      يکشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۱ ۲۰:۰۶
      خندانک
      درودبرشما استاد محمدی عزیز خندانک
      خداقوت خندانک
      مثل همیشه آموختم از کلاس درس پربارتان خندانک
      فقط یک نکته ای که دراین نقدتان بود این بود که بادبرف را واژه ی جدید ساخت شاعر خواندید که فک نکنم این ساخت شاعرباشد چون بیشترجاها این ترکیب استفاده می شود
      بادبرف یعنی بادی که همراهش برف هم می آید ودر گویش ما خراسانی ها وخیلی جاهای دیگر هم این ترکیب ازقدیم الایام استفاده می شده ومی شود
      وقتی که باد می آید وهمراهش برف هم ازآسمان می آید ما می گوییم بادبرف آمده......
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      سید هادی محمدی
      سید هادی محمدی
      دوشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۱ ۱۸:۵۰
      درود بر شما بانو عجم گرامی

      سپاس از شما

      بمانید به مهر و بسرایید
      سید هادی محمدی
      سید هادی محمدی
      دوشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۱ ۱۸:۵۴
      در خصوص کلمه ی بادبرف

      چون حضرت اخوان مشهدی بودند یا خراسانی ها
      از ایشان اقتباس کرده اند و یا ایشان از دهان پدران و مادران خود شنیده اند

      اما به صورت رسمی از ایشان این کلمه را مکتوب داریم
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      سه شنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۱ ۰۸:۵۰
      دروداستادمحمدی عزیزبله شاید اینجوری بوده چون خراسانی ها این کلمه رازیاد استفاده می کنند زمستانها بادوبرف باهم میاد میگن بادبرفه واتفاقا خیلی هم این مواقع هواسرده ...بلاخره ایشونم خراسونی اند .... خندانک
      ارسال پاسخ
      شاهزاده خانوم
      دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱ ۰۹:۵۶
      درود بر شما جناب حاجی‌پوری بزرگوار خندانک
      زیبایی اشعار شما همیشگی‌ست خندانک خندانک خندانک
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱ ۱۰:۲۴
      درود بر شما استاد شاهزاده خانوم خندانک
      از نظر لطفتان بسیار سپاسگزارم
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      افسانه پنام (مولد)
      افسانه پنام (مولد)
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۱:۰۵
      خندانک
      خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۰۴
      خندانک
      عباسعلی استکی(چشمه)
      دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱ ۱۱:۵۴
      درود بزرگوار
      شورانگیز و زیبا بود
      مبین مشکلات جامعه خندانک
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱ ۱۳:۴۳
      درود بر شما استاد استکی خندانک
      از نظر لطفتان بسیار سپاسگزارم
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      افسانه پنام (مولد)
      افسانه پنام (مولد)
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۱:۰۵
      خندانک
      خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۰۱
      خندانک
      سید هادی محمدی
      دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱ ۱۶:۳۶
      با سلام و عرض ادب و احترام

      شعری زیبا خواندم از قلمتان

      بمانید به مهر و بسرایید خندانک
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱ ۲۰:۳۵
      درود بر شما استاد محمدی خندانک
      از نظر لطفتان بسیار سپاسگزارم
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      افسانه پنام (مولد)
      افسانه پنام (مولد)
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۱:۰۵
      خندانک
      خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۰۲
      خندانک
      مهرداد عزیزیان
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۱۹:۱۴
      درود بزرگوار
      بسیار زیبا بود 🌺🌺🌺
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۱۹:۳۴
      درود بر استاد بزرگوار جناب عزیزیان خندانک
      از نظر لطفتان بسیار سپاسگزارم
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      افسانه پنام (مولد)
      افسانه پنام (مولد)
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۱:۰۵
      خندانک
      خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۰۱
      خندانک
      مهدي حسنلو
      دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱ ۰۶:۴۱
      سلام
      عالی بود
      درود و دست مریزاد خندانک
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱ ۰۷:۵۸
      درود بر شما استاد حسنلو خندانک
      از نظر لطفتان بسیار سپاسگزارم
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      افسانه پنام (مولد)
      افسانه پنام (مولد)
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۱:۰۵
      خندانک
      خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۰۲
      خندانک
      حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
      دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱ ۰۷:۰۴
      سلام و عرض ادب جناب حاجی پوری بزرگوار
      زیبا سرودید و بر دل نشست. خندانک
      تناسب واژگان در این شعر به خوبی رعایت شده بود.

      مؤید باشید. خندانک
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱ ۰۸:۰۰
      درود بر شما استاد منتظر لنگرودی خندانک
      آز نظر لطفتان بسیار سپاسگزارم
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      افسانه پنام (مولد)
      افسانه پنام (مولد)
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۱:۰۶
      خندانک
      خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۰۰
      خندانک
      محمد فاضلی نژاد
      دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱ ۰۷:۴۰
      نیست راهی که که شود سیر ز آب این صحرا
      مگر از چشــــــم ستــــمدیده ببـــارد باران

      درود به شما جناب حاجی پور
      استادانه و ناب مینگارید خندانک
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱ ۰۷:۵۷
      درود بر شما استاد فاضلی نژاد خندانک
      از نظر لطفتان بسیار سپاسگزارم
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      افسانه پنام (مولد)
      افسانه پنام (مولد)
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۱:۰۵
      خندانک
      خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۰۳
      خندانک
      افسانه پنام (مولد)
      دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱ ۰۷:۴۷
      سلام و درود جناب حاجی پوری بزرگوار
      غزلی زیبا از شما خواندم
      موفق باشید خندانک
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱ ۰۷:۵۶
      درود بر شما بانو پنام خندانک
      از نظر لطفتان بسیار سپاسگزارم
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      افسانه پنام (مولد)
      افسانه پنام (مولد)
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۱:۰۵
      خندانک
      خندانک
      خندانک
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۰۳
      خندانک
      رویا ادیب (نازبانو)
      دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱ ۰۹:۵۳
      درود بر استاد بزرگوارم جناب حاجی پور خندانک
      مثل همیشه ناب ناب خندانک
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱ ۱۰:۲۳
      درود بر شما استاد ادیب خندانک
      از نظر لطفتان بسیار سپاسگزارم
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      افسانه پنام (مولد)
      افسانه پنام (مولد)
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۱:۰۵
      خندانک
      خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۰۳
      خندانک
      جواد کاظمی نیک
      دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱ ۱۴:۰۸
      درود بر شما استاد گرامی حاجی پوری عالی بود🌹🌹👏👏👏
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱ ۱۵:۲۰
      درود بر شما استاد نیک خندانک
      از نظر لطفتان بسیار سپاسگزارم
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      افسانه پنام (مولد)
      افسانه پنام (مولد)
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۱:۰۵
      خندانک
      خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۰۵
      خندانک
      فریال امینا
      دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱ ۱۵:۳۱
      سلام جناب حاجی پور
      عالی بود دست مریزاد🌱
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱ ۱۶:۰۰
      درود بر شما بانو امینا خندانک
      از نظر لطفتان بسیار سپاسگزارم
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      افسانه پنام (مولد)
      افسانه پنام (مولد)
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۱:۰۵
      خندانک
      خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۰۵
      خندانک
      قربانعلی فتحی  (تختی)
      دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱ ۱۵:۵۱
      درود برشما

      خندانک خندانک خندانک خندانک
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱ ۱۵:۵۷
      درود بر شما استاد فتحی خندانک
      از نظر لطفتان بسیار سپاسگزارم
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      افسانه پنام (مولد)
      افسانه پنام (مولد)
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۱:۰۵
      خندانک
      خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۰۴
      خندانک
      زهره دهقانی ( شادی)
      دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱ ۱۵:۵۵
      سلام و درود
      زیبا بود دلنشین💐💐💐


      موفق باشید
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱ ۱۵:۵۹
      درود بر شما بانو شادی خندانک
      از نظر لطفتان بسیار سپاسگزارم
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      افسانه پنام (مولد)
      افسانه پنام (مولد)
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۱:۰۵
      خندانک
      خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۰۴
      خندانک
      رضا رضوی تخلص (دود)
      دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱ ۱۷:۵۲
      سلام جناب حاجی پور گرامی
      بسیار زیبا سرودید
      شاد باشید و سلامت
      خندانک خندانک خندانک
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱ ۲۰:۳۴
      درود بر شما استاد رضوی خندانک
      از نظر لطفتان بسیار سپاسگزارم
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      افسانه پنام (مولد)
      افسانه پنام (مولد)
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۱:۰۵
      خندانک
      خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۰۴
      خندانک
      محمد گلی ایوری
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۰۰:۴۴
      سلام و عرض ادب جناب استاد حاجی پوری عزیز خندانک
      سروده ای دل نشین بود و خوش آهنگ
      به امید روزی که دیو ترس و هراس از جهان اخراج گردد
      خندانک خندانک خندانک
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۰۱:۲۱
      درود بر شما استاد ایوری خندانک
      از نظر لطفتان بسیار سپاسگزارم
      به امید آن روز
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      افسانه پنام (مولد)
      افسانه پنام (مولد)
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۱:۰۵
      خندانک
      خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۰۴
      خندانک
      مسعود آزادبخت
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۰۹:۱۵
      سلام و احترام جناب حاجی پوری ادیب
      سروده زیبایی خواندم از قلمتان
      سبز باشید و ماندگار
      خندانک خندانک خندانک
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۰۹:۴۰
      درود بر شما استاد آزاد بخت خندانک
      از نظر لطفتان بسیار سپاسگزارم
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      افسانه پنام (مولد)
      افسانه پنام (مولد)
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۱:۰۵
      خندانک
      خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۰۴
      خندانک
        لیلا سهندی
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۱:۲۷
      سلام و عرض ادب
      بسیار زیبا بود.
      سرافراز باشید.
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۱:۴۵
      درود بر شما بانو سهندی خندانک
      از نظر لطفتان بسیار سپاسگزارم
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      محمدحسن پورصالحی
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۵۵
      سلام استاد بزرگوار
      عالیی بود و بینظیر
      مثل همیشه لذت بردم 🌺🙏🌺
      خداوند به وجودتان برکت بسیار دهد
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۳:۲۵
      درود بر شما استاد پور صالحی خندانک
      از نظر لطفتان بسیار سپاسگزارم
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      علیرضا شفیعی
      جمعه ۲۵ آذر ۱۴۰۱ ۲۱:۲۴
      درود برشما جناب استاد حاجی پوری گرامی خندانک
      بسیار زیبا و پرمحتواست خندانک خندانک
      پاینده باشید خندانک خندانک خندانک خندانک
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      شنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۱ ۱۲:۵۴
      درود بر شما استاد شفیعی گرامی
      از نظر لطف شما بسیار سپاسگزارم
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      محمد قلی پور
      جمعه ۲۵ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۰۴
      درود بر شما لذت بردیم🌷🌷
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      شنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۱ ۱۲:۵۵
      درود بر شما جناب قلی پور
      از نظر لطف شما بسیار سپاسگزارم
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      شنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۱ ۰۰:۴۵
      درود بر استاد سید هادی محمدی بزرگوار خندانک
      از زحمات شما که به در خواست اینجانب جواب مثبت دادید و به بنده حقیر منت گذاشته و شعر اینجانب را نقد نمودید بسیار سپاسگزارم بنده این نقد را بارها و بارها خواهم خواند تا ملکه ذهن شده و به آموزه‌هایم اضافه گردد
      بسیار سپاسگزارم و به خود می بالم که استادی چون شما دارم خندانک
      ساسان مردوخی
      دوشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۱ ۱۳:۰۱
      🌷🌷🌷👏
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      دوشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۱ ۱۹:۰۰
      درود بر شما جناب مردوخی
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2