شاه ماهی

شاه ماهی

 

گاهی من از هوا، ماهی میگیرم
ماهی که افتاده در آب
گاهی من موج را 
موج به موج
سوار می کنم بر گرده خویش
تا برسانم طول موج عشق را 
بر گوش همگان
اینجا هیچ گیرنده ای
تنظیم نیست
اینجا همه فرستنده 
هم همه ی داد و بی داد و آهیم 
در محض بکر سکوت
سکوت را شکننده ایم
که هیچ کس نگیرد
مطلب لب های عشق را
تا فریاد زنیم؛
اینجا همه گیرنده های معیوبیم
همان به که ماهی بگیریم از هوا
و موج سواری کنیم بر طول موج باد
غافل از ماهی خواران
که بر گرده ما بر باد رفتگان سوارند
ما نیز پیاده
آرزوی شاد و شاه شدن می کنیم
این شدنی ست در صفحه شطرنج روزگار
رخ بنمایی
ای شاه ماهی من
به طول موج عشق
ای سرباز پیاده
ای ناسکوت
هیچ را محال مپندار...