سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 5 آذر 1403
  • روز بسيج مستضعفين، تشكيل بسيج مستضعفين به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
24 جمادى الأولى 1446
    Monday 25 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      دوشنبه ۵ آذر

      حالا چی ؟

      شعری از

      بهمن بیدقی

      از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

      ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۱ ۰۶:۲۵ شماره ثبت ۱۱۴۳۰۴
        بازدید : ۱۱۹   |    نظرات : ۲

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر بهمن بیدقی

      حالا چی ؟
       
      چپو شد ! بازارچه ی مکاره ی عمر،
      به هجومِ تاراجی
       
      حتی یک تریلی تیرآهن ،
      با چراغِ خاموش ،
      دزدکی وارد شد ، درناکجاآباد ، به کُنجَکِ گاراژی
      بازاریان ، سرمایه ‌شان برایشان ،
      اینطور بگویم که عزیزتر بود ، از تمامِ جانشان
      پرسش و پرسش بود ازشدتِ تاراج
      خبر و خبر، وول میخورْد همه جا درطبقات
      به هم میگفتند : ما که خودمان اجناس را ،
      گذاشته بودیم به حراجی !
      ز هم می پرسیدند : حالا چیا بردند ؟
      پائین چی ؟
      بالا چی ؟
       
      حتی آن فیلمخانه ، در امان نمانده بود، زِ فرطِ تاراج
      قلبش ، نزدیک به ایست بود آپاراتچی
       
      کاسب ها و پشتک واروهاشان ، فکرِمرا برد ،
      به انتهای تیتراژِ آغازینِ اخبارِ زمانِ شاه
      ژیمناستیک و پشتک واروهای نادیا، کوماناچی
       
      اضطراب و دلهره و یأس را که دیدم ،
      نگران شان شدم
      به خود گفتم :
      مردها که چنین باشند ، پس زنها چی ؟
       
      به خود گفتم : این بادِ تطاول ، به بازار،
      گر رحم نکند ،
      با ما ، یک لاقبایانِ روزگارچه میکند ؟
      اضطرابم میگفت : ای وای راست میگویی ، با ما چی ؟
       
      معشوقه ام پیدایش شد
      اول یه پذیراییِ مختصرنمود ز گونه ام با  ماچی
      گفت : " ما خانه به دوشان غمِ سیلاب نداریم "
      گفتم : زیبا ! تا نیامده بودی ، حالم چقدر بد بود
      معشوقه ام لبخندزنان پرسید : حالا چی ؟
       
      بهمن بیدقی 1401/7/26 
      ۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
      پنجشنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۱ ۰۸:۵۷
      سلام و عرض ادب جناب بیدقی بزرگوار
      مثل همیشه زیبا و منحصر به فرد خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      پنجشنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۱ ۰۹:۲۳
      با سلام و عرض احترام آقای احسانی فر گرانقدر
      بزرگوارید
      سپاس بیکران از لطف بیکرانتان
      شاد باشید
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2