يکشنبه ۴ آذر
با من بمان شعری از سیامک عشقعلی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۷ مهر ۱۴۰۱ ۱۰:۳۸ شماره ثبت ۱۱۳۸۴۶
بازدید : ۲۱۳ | نظرات : ۴
|
آخرین اشعار ناب سیامک عشقعلی
|
با من بمان تا خنده هایم جان بگیرد
نگذار عمرم در غمت پایان بگیرد
چیزی ندارم جز همین دیوانه بودن
با ماندنت شاید سری سامان بگیرد
سیلم که یک دریا جنون در سینه دارد
ای وای اگر با بغض سرگردان بگیرد!
یعقوب می ترسید با این فکر، روزی
مصری شود یوسف دل از کنعان بگیرد!
با من بمان این لحظه ها را کنج غربت
بدجور غمگینم... بگو باران بگیرد...
چون کودکی بی تاب هستم مادرش کاش
او را در آغوشش همین الان بگیرد!
می ترسم از فردا که شاید رفته باشی
این اشک ها را رفتنت آسان بگیرد...
◾شاعر: سیامک عشقعلی
|
نقدها و نظرات
|
درود و تشکر بنده اطلاع ندارم و نداشتم و این شخص رو هم نمی شناسم این غزل رو سال گذشته در سایت زیبامتن ثبت کردم
شاید کاربر یک سایت یا شبکهی اجتماعی هستند ایشون که این شعر رو به اشتراک گذاشتند دوباره تحقیق کنید
ایام به کام 🙏 | |
|
سلام برادر وظیفه ی من تا اینجا بود خودتان تحقیق کنید تا حقتان ضایع نشود بمانید به مهر و بسرایید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
جسارتا این شعر حدود دوماه قبل در سایت ادبی
محفل به اسم فردی با مشخصات عرشیا محمدی
ثبت شده است.
بنده قضاوتی ندارم تا خودتان پاسخ فرمایید
ایام عزت مستدام