ابراهیم جان درود مجدد
شاید درست نتونستم منظورم بیان کنم
قسمت شد سر فرصت انشالله مفصل صحبت می کنیم
عجالتن
با یه مثال بیان کنم
فکر کن یه بوم نقاشی حالا با کلماتت داری تصویر می کنی همه آنچه که باید
ساختار و انسجام هم همین در یه قاب همه اینا باهم...
مثلا شروع با دریاست بعد پسری افتاده در چراغی پیری در دوتا بند جدا میتونی بیاری البته یه ارتباطی هم بین اینا شده تحمیل کن
کلمه مثلن( کنون میتونه اکنون باشه
مسافر عشق در شاهراه!
یا دوک دست پیر زن می تونه با موج ها... که ارتباطی هم با شروع شعر داشته باشه و پس و پیش شدن روای روی کشتی، فضا یکدست میشه و باقی..
البته که محتوای کارت واضح اصلن روش بحثی ندارم
.... ببخشید میدونم که میتونی توان تو بیشتر از ایناست
در مورد تمرکز درستترش نگه داشتن شعر در یه فضا وتم مشخص که اجزا یه ارتباط و انسجام محکمی داشته باشند
فردا شعرت نشه مثل کارای من که یه قیچی بگیری دستت
دلتت هم راضی نشه به بریدن شاخ و برگ اضافی
تو الویتت بیان دغدغه هات باید قبول کنیم هر شعری یه توان مشخصی داره نباید بیش از حد دوشش سنگین کنیم
و بحث اصلی بیان شاعرانه است که خودت بهتر از من میدونی با کار بعدیت قسمت شد خواستی روش بحث و تبادل نظر می کنیم
حالا
نگی تو اگر طبیب بودی و سر خود...
ببخشید زیاد شد
بسیار زیبا و دلنشین بود
خوش آهنگ
مبین مشکلات نسل جوان
دستمریزاد