سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        به نام خدایی که جان آفرید

        شعری از

        حامد بیدار کهنمویی

        از دفتر طنزونه نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۸ تير ۱۴۰۱ ۲۳:۴۰ شماره ثبت ۱۱۱۸۶۰
          بازدید : ۲۴۲   |    نظرات : ۱۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر حامد بیدار کهنمویی

        به نام خدایی که جان آفرید
        و بعدش بدن را جوان آفرید
        به مال و منال و به عقلش فزود
        که راهی بیابد میان رکود
        به نام خدایی که نان آفرید
        سریعاً برایش دهان آفرید
        اگر تازه باشد جلو پیش و نیش
        اگر خشک هم آسیاب افرید
        خدایی که خلقید ، دل مهربان
        جدا کرد حکمش ز سود و زیان
        بگفتش برو در پی معرفت
        به وقش بدرّی چو شیر ژیان
        به نام خدایی که میز آفرید
        نگهبان او چشم تیز آفرید
        نفهمیدم اما چطور آن میان
        یهو زیر میزی بیامد پدید
        به نام خدایی که سنگ آفرید
        برایش بسی پای لنگ آفرید
        در انواع و اقسام و رنگ آفرید
        کمی را هم از بهر جنگ آفرید
        به نام خدایی که زن آفرید
        ظریف و پر از فوت و فن آفرید
        برای کف پای او جنت و
        بر آغوش او همچو من آفرید
        بنام خدایی که مرد آفرید
        برایش بسی رنج و درد آفرید
        که تا مشکلی را کند حل و فصل 
        زنش مشکلی را بسازد جدید
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        پنجشنبه ۳۰ تير ۱۴۰۱ ۰۸:۱۱
        خندانک
        درودبرشما خندانک
        زیبابود خندانک
        اما
        به عنوان غزل قافیه هانظمی نداشت ودرواقع شعرشلوع پلوغی بود ...
        یه جابه غزل شبیه بودیه جاچهارپاره ویه جاهم مثنوی ازنظرچینش قافیه ها
        حامد بیدار کهنمویی
        حامد بیدار کهنمویی
        جمعه ۳۱ تير ۱۴۰۱ ۱۸:۳۹
        ممنونم
        طنز بداهه ای بیش نبود
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۳۰ تير ۱۴۰۱ ۰۹:۱۲
        درود بزرگوار
        طنز سروده زیبایی است خندانک
        حامد بیدار کهنمویی
        حامد بیدار کهنمویی
        جمعه ۳۱ تير ۱۴۰۱ ۱۸:۳۹
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        پنجشنبه ۳۰ تير ۱۴۰۱ ۱۹:۴۰
        درود بزرگوارِ عزیزم .
        برادر جان و بزرگوار من .
        اگر به دیده ی طنز هم نگاه کنیم از نظر معنایی ایراداتی دارد .
        خدا میز را نیافریده بلکه درخت را آفریده و مخلوقش میز را ساخته حتی واژه ی آفریدن برای میز استفاده نمی‌شود.
        و چندین و چند مطلب دیگر مانند سریعا دهان آفرید
        که همچین سریع هم پیدایش دهان انجام نگرفته .

        و یا به وقتش بدری مثل شیر ژیان .
        ایکاش قبل از سرودن متنی را آماده کنیم داستانی را ویرایش کنیم که در مورد چیست ابتدا و انتهایش کجاست .
        و بعد شروع به سرودن کنیم .
        که از پیدایش انسان صحبت میکنیم
        از آفریده های جهان به دست خالق یکتا صحبت میکنیم .
        از حق نشناسی های انسان در برابر خالق صحبت میکنیم و الی آخر .

        دل کل شعر زیبایی بود
        شعرتان را دوست داشتم .
        در پناه حق .
        خندانک
        حامد بیدار کهنمویی
        حامد بیدار کهنمویی
        جمعه ۳۱ تير ۱۴۰۱ ۱۸:۴۸

        بله بزرگوار
        همه میدانیم که آفریدن برای میز استفاده نمی شود و درخت را خدا آفریده و دهان سریعا آفریده نشده
        بزگنمایی و کوچک نمایی و توصیفات نامتعارف همه عناصر طنز هستند
        وحتی در طنز گاهی به دنبال معنا هم نباید گشت
        خلاصه ک سخت نگیرید
        بنده که درخواست نقد نداشتم
        یک بداهه طنز بود ،همین و بس
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        جمعه ۳۱ تير ۱۴۰۱ ۲۲:۴۴
        شما درست می‌گویید ...
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        جمعه ۳۱ تير ۱۴۰۱ ۲۲:۵۱
        این شعر شعر طنز هست
        یا من طنز را نشنیده ام یا شما معنی طنز و بزرگنمایی را نمی‌دانید.
        مروری کنید بر شعر طنز اشکالی ندارد دو بار مرور کنید .
        دست کم آخر شعر متوجه شعر طنز خواهید شد و حد اقلش این است که معنی بزرگنمایی را پیدامیکنیم .
        موفق باشید .



        نفس باد صبا آفت جان خواهد شد
        عید می آید و اجناس گران خواهد شد

        قیمت میوه و شیرینی و آجیل و لباس

        باز سرویس گر فک و دهان خواهد شد

        همسرم چند ورق لیست به من خواهد داد

        و سرا پای وجودم نگران خواهد شد

        می زنم ساز مخالف دو سه روزی اما

        عاقبت هرچه که او گفت همان خواهد شد

        می رسد مرحله ی سخت و نفس گیر خرید

        نوبت گند ترین کار جهان خواهد شد

        کل عیدی و حقوقم به شبی خواهد رفت

        بر سر جیب بغل ،فاتحه خوان باید شد

        یک الف آدم و یک عائله آنهم پر خرج

        وقت فرسودن اعصاب و روان خواهد شد

        پول را با علف خرس یکی می دانند

        فکر کردید که منطق سرشان خواهد شد

        هانیه نعره بر آرد که ندارم مانتو

        کامران از پی او تیز دوان خواهد شد

        که پدر کفش و کت و پیرهنی می خواهم

        بعد از او نسترنم مرثیه خوان خواهد شد

        سام هم لنگه ی جوراب به پا می گوید

        شستم از پنجه اش امسال عیان خواهد شد

        قیمت پسته به قلب من ِآسیب پذیر

        باز هم وای که آسیب رسان خواهد شد

        زیر بازارچه با قیمت ماهی یا گوشت

        آسمان دور سرم پُر دَ وَران خواهد شد

        مغز گردو شده مانند طلا مثقا لی

        مغزم از قیمت آن سوت کشان خواهد شد

        کمرم گشت که در خانه تکانی سرویس

        حالیا نوبت این فک و دهان خواهد شد
        حامد بیدار کهنمویی
        حامد بیدار کهنمویی
        جمعه ۷ مرداد ۱۴۰۱ ۰۲:۳۵
        صحیح
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        پنجشنبه ۳۰ تير ۱۴۰۱ ۱۷:۱۰
        قلمتان نویسا
        دلچسب و زیبا شعری بود
        هزاران درودتان باد
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        حامد بیدار کهنمویی
        حامد بیدار کهنمویی
        جمعه ۳۱ تير ۱۴۰۱ ۱۸:۳۹
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        جمعه ۳۱ تير ۱۴۰۱ ۱۴:۵۸
        دمت گرم خندانک خندانک خندانک
        طنز لذتبخشی بود خندانک
        سپاس برای انتشارش خندانک
        سلام آقای بیدار عزیز خندانک
        زنده باشید خندانک
        حامد بیدار کهنمویی
        حامد بیدار کهنمویی
        جمعه ۳۱ تير ۱۴۰۱ ۱۸:۴۰
        خندانک خندانک ممنونم جناب زارع عزیز
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4