خالقم مرا گفت :نگارم به عشقت عالم آفریدم
بدیدم بر تو بنیاد به مهرت شادی وغم آفریدم
تو را روح لطیفی ز نورم ، پر از مهر و ترنم
تمام تار و پودت ز بند بند ابریشم آفریدم
زمانی که یاد گرفتم :یک دختر چگونه می تواند کوله باری از مشکلات را بر دوش خود حمل کند و به سمت اهدافی پر موانع حرکت کند ...اندیشیدم ،موانع نامش بزرگ است .
که اگر اراده کنارش بیاید عظمت خود را از دست می دهد ......
یاد گرفتم :که زندگی با هدف ،بدون موانع معنا پیدا نمی کند واسایش بدون سختی دیگر لذت ندارد ...
یاد گرفتم :که لباس رویا را باید از تن آرزوها در آورد وآن را به چشم هدف دید وبا وجود تمام آن ها را زندگی کرد ....
یاد گرفتم :چگونه مادر باشم و فرزندانم را با صبر آشنا کنم ، زمان سختی در کنارشان باشم وتوکل را نشانشان بدهم ....
یاد گرفتم :که در تمام امورات زندگی بهترین تکیه گاه خداوند است که جواب گوی همه ی نیازهایم می باشد ....
یاد گرفتم :که خداوند بر خلاف روح لطیفم دلی بزرگ به من بخشیده تا کوه صبر ونماد استقامت باشم ،هرچند ظریف ولی تکیه گاهی قوی برای عزیزانم باشم ....
به امید روزهای پر از خوبی ونشاط برای همه ی دختران ...مادران ....سرزمینم ....