بنام خدا
سلام برعشق که ریشه ی همه ی خوبیهاست.
وسلام بر همه ی دوستان نابم
🌼 خورشید عشق
باز امشب بردلم باران دلتنگی نشست
باز قلبم درغم تلخی صبورانه شکست
باز هم امواج حسرت از مرور خاطرات
آمد و راه گلو را بغض پنهان کرده بست!
ناگهان درد جدایی سینه ی من را شکافت
ناگهان قلبم سراسیمه به سوی تو شتافت
آسمان چشم من در آن هجوم درد و یاد
غیرِ باریدن بر آتشگاه دل راهی نیافت
فکر می کردم فراموشم شده رویای تو
فکر می کردم ندارم بیش ازاین سودای تو
باورَم شد که برای تو نمی لرزد دلم
ناگهان آوار شد دیوارِ دل در پای تو
گرچه از عشق و وفا دل کّندی و کافَر شدی
آتش پنهانِ دل در زیر خاکستر شدی
چون نسیم یادت از نو بردل و جانم وزید
در دل پُر آتشم یکباره شعله ور شدی
آسمانِ عشق خاموشی ندارد ، روشن است
عشق ، چون خورشیدِ تابان زنده ورویین تَن است
عشقِ پُر دردی که در جانم غروبی تلخ داشت
در شبی طولانی است ، اما همیشه با من است.
فروغ فرشیدفر
بهار ۱۲۰۱
درود بر فروغبانوی نازنین
مثل همیشه با شعری بسیار روان و دلنشین، بسیار خوش درخشیدید.
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
آنچه مینویسم، نقد نیست؛ امّا چون شعرتان از دیدگاه آرایههای ادبی دارای نکات ارزندهای است و آرایههای دلنشین در مصراع به مصراع شعرتان خیلی طبیعی و مفهومساز موج میزند، آن را اندکی از این دیدگاه واکاوی میکنم:
عنوان شعر (خورشید عشق) دارای تشبیه بلیغ است.
باز امشب بردلم باران دلتنگی نشست
باران دلتنگی: تشبیه بلیغ
باز قلبم درغم تلخی صبورانه شکست
غم تلخ: حسآمیزی
باز هم امواج حسرت از مرور خاطرات
امواج حسرت: استعارهی مکنیه
مرور خاطرات: استعارهی مکنیه
آمد و راه گلو را بغض پنهان کرده بست!
(امواج حسرت) آمد... بست: تشخیص
ناگهان درد جدایی سینهی من را شکافت
درد جدایی: تشبیه بلیغ
درد جدایی سینهی من را شکافت: تشخیص
ناگهان قلبم سراسیمه به سوی تو شتافت
تشخیص
آسمان چشم من در آن هجوم درد و یاد
آسمان چشم: تشبیه بلیغ
درد و یاد: واجآرایی (تکرار واج *ر*)
هجوم درد و یاد: تشخیص
غیرِ باریدن بر آتشگاه دل راهی نیافت
آتشگاه دل: تشبیه بلیغ
فکر می کردم ندارم بیش ازاین سودای تو
سودا: مجازا عشق
باورَم شد که برای تو نمی لرزد دلم
لرزیدنِ دل: کنایه از عاشق شدن است و این مفهوم در مصراع یعدی، با (آوار شدنِ دل) به اوج رسیده است
ناگهان آوار شد دیوارِ دل در پای تو
دیوارِ دل: واجآرایی و تشبیه بلیغ
(لرزیدن) و (آوار): مراعات نظیر
(دیوار) و (آوار): سجع متوازی و واجآرایی
(شد)، (دیوار)، (دل) و (در): واجآرایی(تکرار واج*د*)
گرچه از عشق و وفا دل کّندی و کافَر شدی
دل کندن: کنایه از چیزی صرف نظر کردن
عشق آنقدر مقدّس است که شاعر دل کندن از آن را نماد کفر دانسته است.
آتش پنهانِ دل در زیر خاکستر شدی
آتش زیر خاکستر: کنایه و نیز ضربالمثلی است سایر.
آتش دل: تشبیه بلیغ
چون نسیم یادت از نو بردل و جانم وزید
نسیم یاد: تشبیه
در دل پُر آتشم یکباره شعله ور شدی
دل پُر آتش: دلی که از نهایت عشق میسوزد
(آتش) و (شعلهور): مراعات نظیر و واجآرایی (تکرار واج *ش*)
آسمانِ عشق خاموشی ندارد؛ روشن است
آسمانِ عشق: تشبیه بلیغ
(خاموش) و (روشن): تضاد
عشق، چون خورشیدِ تابان زنده ورویین تَن است
کل مصراع تشبیه است.
عشقِ پُر دردی که در جانم غروبی تلخ داشت
غروبی تلخ: حسآمیزی
در شبی طولانی است؛ اما همیشه با من است.
عشق همیشه با من است:
عبارت تشخیص دارد؛ ضمن اینکه: کنایه از آن است که همیشه عاشق هستم.
***
من باب مزاح:
در آن حالت غلیان عاطفه، تاریخ این شعرِ جوششی را دو قرن به عقب بازبردید و بهار ۱۲۰۱ نوشتید.😊
هرچند که: از عهدِ الست عاشقدلیم.
به هر روی واقعا مسرور شدم از خوانش شعرتان که دست و دل و دیدهام اجازه داد در این روزهایی که اصلا حال مساعدی ندارم، اندکی شعرتان را از جنبهی زیباشناختی و آرایههای ادبی واکاوی کنم.
سرچشمهی عشق احساستان همواره جوشان باد.
در پایان، پاراگرافهای پراکندهای از کتاب صدای پای احساس را تقدیم شما و مخاطبان فرهیختهی صفحهتان میکنم:
خداوند جهان را با عشق آفرید
پاس بداریم این ودیعهی الهی را
و زیستن را
عاشقانه تکرار کنیم
*
عشق
احساس است
ایمان است
پرتوی است از نگاه خدا
که در وجودمان شعله میکشد
عشق
شبنمی است
از رحمت حق
برگلبرگ وجودمان
اولین عاشق خداست
خدا عاشق شد و آدم را آفرید
بعد
رابطه عکس شد
آدم عاشق خدا شد
ارزش وجودی انسان
به عشق و محبّت است
با نبضِ محبت است که انسانیت آدم هویدا میگردد
و آدم از فرشته هم بالاتر می رود
اصلا
\\\\" فرشته عشق نداند که چیست؟\\\\"
خداوندا!
سپاسگزارم که نهال سبز عشق را در دلم کاشتی
تا سرخروی گردد اجزای نهانم
#زهرا_حکیمی_بافقی💥
#کتاب_صدای_پای_احساس 💥