سلام برشعورودرکِ والای جناب احمدی
درنوشتن همه چیزمیتواندبه حال بدوخوبِ یک نویسنده وصل شده باشد
خیلی ازنویسنده گان مینویسندازغم وذره ایی درونشان غم زده نیست
وخیلیهاشادی رادربستردفترزادوولدمیکنندوگویی سهمی ازشادبودنهادرزندگی نبرده اند...
من هرچه راکه دردرونم رخ میدهدرامینویسم
متن های تلخ بسیاردارم زیرادررویدادهایم تلخی هابرایم تجربه هایی والابحساب می آمدند
واگرنبودندمن نیزپخته نبودم ودردنیای گمراهی وجهلم به سرمیبردم
امااگرمیخوانیدگاه ازتاریکی ها و یاگاه ازشیرینیِ گناه بسیاربوده که تجربه هایِ دوستانی که دلشان همدمی خواسته وشایدهمین نوشتنِ من میتوانست برایشان رخت عافیتی باشد به خوداجازه دادم بنویسم
حتی شده گاه بسیاری ازنوشته هایم راخودباورنداشته وفقط مهمان چشمانم کرده ام وراحت ازآنهاگذشته ام
درذهنیات وتصوراتِ من دنیایِ خودجایی بسیارروشن است وواژه هایم روحم رابه پروازدعوت میکنند
امادنیای من برای خودم است ونوشتن ازآن گاه مغرورمیکندمن را
ولی ازدنیایِ دیگران نوشتن بسیارلذت بخش اشت
یکنفردردنیایِ خودمردی شصت ساله است ودرواقعیت جوانی بیست ساله
یکنفردردنیایِ خوددخترکی داردبسیاررویاپردازامادرواقعیت ازدواجی ناموفق داشته
یکنفرفلج است درواقعیت ودردنیایش برنده دومیدانی شده
نوشتنِ دنیایِ دیگران ورمزورموزش لازمه یِ پیچیدگی نیست بایدروحشان رالمس کنی تااجازه ورودبه قلبشان راداشته باشی وکنکاش کنی درآنهاواژه هارا
نگاهِ شمابه عمقِ متن برایم بسیارمقدس است
ومطمئن باشیدشماهم داریِ دنیایی هستیدباخیال پردازی هایِ زنده
حضورتان گلباران
رب جلیل؟