دقایقی ازهم آغوشی باشیطان

درود بانوی مهربانی ها
متنی خواندم از شما که تقریبا یک هارمونی درونی داشت و جاهایی هم قافیه
لطفا سعی کنید نوشته هایتان بو دار نباشد
منظورم این است که استفاده از کلمات:هرزگی،زنا،هوس،بردگی، عریان و .... باید در جای درست و مشخصی باشد
به عنوان مثال اگر نویسنده ای بنویسد:زن های و مرد های شهر همگی هرزه هستند....خب خیلی سخیف و بی ارزش است و قطعا از لحاظ ادبی هیچ گونه زیبایی در ان دیده نمی شود
اما اگر بنویسد:شهر بوی هرزگی می دهد...خب اوضاع فرق می کند،علاوه بر اینکه همان مفهوم را دارد،ادبی هم هست و لحن زشت و زننده ای هم ندارد...
پس باید در بکار گیری از چنین کلماتی هوشیار باشید که ارزش نوشته ی شما کم نشود
مثلا:بی شک فتوایش عشق بود،اما در بسترِ هرزه گی و مِی نوشی
"هرزگی" را نباید این گونه به کار ببرید...هم ارزش عشق پایین می اید و هم جمله صورت زننده ای دارد
و حتی "شیطان مست میکرددرونم را به حالِ زناودلدادگی"
.
.
.
البته که در جملات"عریان شد افکارم" و "پیچیددرونم رقصی ازهوس" این موضوع رعایت شده بود

اما متنی که نوشتید،کاش این گونه تقطیع می کردید..

دیشب
قُماری باشیطان داشتم
می نوشیدازدرونم
شرابی
گویی آب تنی میدادمرا در فتوایِ حرام وخموشی
بی شک
فتوایش عشق بود
اما
دربسترِهرزه گی ومِی نوشی
اوخوانده بودنامم را
درپَس تویِ تاریکی....
شیطان
مست میکرددرونم را به حالِ زناودلدادگی
پیچیددرونم رقصی ازهوس
زانوزدم درمقابلش برایِ دلبستگی
عریان شدافکارم
درخط خوردگی هایِ تشنج هایِ ذهنِ مسموم به بردگی
اومرامیخواهد
برایِ بسته شدنِ پیمان بینِ دروغ وتاریکی

و البته زبان ادبی هم کمی جای بهتر شدن دارد ، روی افعال بیشتر کار کنید و در اخر هم بگویم که نیازی به قلمبه سلمبه نوشتن نیست...جوری بنویسید که روان باشد و در عین حال ادبی
ببخشید که پر حرفی کردم
قلمتان را دوست دارم و بدون شک لایق بهتر شدن و رسیدن به درجه های بالاست
موفق و سلامت باشید در پناه حق