حسرتِ گُل روی تماشاییَش
چون دلِ شب، طرّهء یلداییَش!
هست همین شعرِ پریشانِ من
حاصلِ رفتارِ تماشاییَش!
خنده به لب، در همه جا میکُنَد
شور به پا، شیوهء غوغاییَش
چهرهء خورشید شده روشن از
بارقههای یدِ بیضاییَش
نغمهء ساز است سخن گفتنش
شورِ غزل در سخنآراییَش!
میشود آیا که زمانی، دهَم
گوش به آوای نیوشاییَش؟
عطرِ دهانش به گلِ رازقی
طعنه زند با همه پایاییَش!
جلوهای از پستهء خندان شود
غنچهء او وقتِ شکوفاییَش
دانه و هم دامِ بلای دل است
خالِ لب و معجزه آساییَش
مانده لبِ تشنه و بیطاقتم
منتظرِ بوسهء اهداییَش!
هست تمنّای دلم روز و شب
خوردنِ آلوی بخاراییَش!
در نظرم، عاملِ هر فتنه است
توطئهء نرگسِ شهلاییَش!
میشکند کاسهء قلبِ مرا
اخمکنان، شیوهء لیلاییَش!
عاشقم و سینه سپر میکنم
پیشِ غمِ عشق و صفآراییَش
خنجرِ بیمهریِ او تا مگر
کُند شود، با همه کاراییَش!
بار خدایا دلم از دست رفت
سوخته پایابِ شکیباییَش!
حال بگو با غمِ خود، سر کُنَد
تا نشود باعثِ رسواییَش!
کشتهء اویم، چه کُنَم تا کُنَد
زنده مرا با دمِ عیساییَش!؟
خستهام از بس که نشستم غمین
منتظرِ وعدهء فرداییَش!
کاش بیفتد به سرم عاقبت
سایهء آن قامتِ افراییَش!
کاش پس از دیدنِ احوالِ من
نرم شود آن دلِ خاراییَش
کِی گره از کارِ دلِ خستهام
باز کند لطفِ اهوراییَش؟
لانه کُنم در تبِ آغوشِ او
تا به سحَر در شبِ رویاییَش!
هر که غمِ عشق ندارد، نبُرد
حاصلی از پیری و برناییَش!
#محمدعلی_سليماني_مقدم ۲۲-۰۱-۱۴۰۱
🙏🌿🙏
زیبا بود بزرگوار
لذت بردم 👏👏🌺🌺