خیره به شب
وماه
..... رقصِ نوردرآغوشِ گلبرگهایِ بخواب رفته
راهی شدم رو به سمتِ پیاده رویی که گویی معشوقه ایی به انتظار کاکتوس هارادرآغوش کشیده وسیراب کرده چمنزار را ازخونِ درمانگرِخود
برلختیِ درختان دردودل های دلشکسته گان حک شده
گویی به انتظارِمعجزه قلمشان اشک وبسترِدرختان دفترشان بوده...
عشقبازیِ دوجوانِ مست درآغوشِ دریا
وپَس زدنِ امواجِ حسودازلذتِ دوعاشق
(پیرمردی عصایش را به دریابخشید
تاموسی رافراخواندبردلِ دریا)
سکوت وبوسه یِ باد بر گیسوانِ آویزانِ دخترکِ درآغوشِ دار
گلهایِ خشکیده در دستانِ پسرکی بی پناه برایِ دیدارِ پدری گمشده در دلِ دریایِ سیاه
شیونِ زنی زائو درمیانِ درختانِ اسیردر دستانِ موکلِ شب
قصه یِ شب
بانگی خموش
ورقصی ازاندامِ دخترکی عریان شده درآغوشِ پیرمردی دلبسته به شهوت
آوایِ لبهایِ دوخته شده به نفرین
سیاهی درجهنمی ازدروغ
جمعی مست به دنبالِ دخترک وپسرکِ عاشق بردلِ دریا
فانوس ها گریزان ازکنجکاویِ برقِ چشمها
به دختربچه یِ اسیربرشاخه های درختان دوبال هدیه دادم
اما باورش اورا به پروازفراخواند
مادری میرقصیدوفریاد میزد شیرهاخشک شده درسینه یِ مادران
ونوزادان بامهربانی سیراب شده اند
به دخترکِ اسیربردارِخفته بردرختان، بوسه یِ مردی عاشق را هدیه دادم
مادران ازمردانِ هوسرانشان به دریاپناه می آورندوجسمشان رابه آغوش ساحل اهدامیکنند
شعرزیبایی خواندم ازشما
گرچه قالب رادلنوشته زده اید اما من این دلنوشته رافراترازیک متن ادبی دیدم وبه نظرم فاکتورهای یک شعرخوب وزیباراداشت گرچه درظاهرکمی هم حالت روایی وداستان گونه به خود گرفته بود وکمی هم پیچیدگی داشت اما خیال انگیزبود وسرشارازتصویر
اگرکمی دست به سرورویش بکشید ودرچینشش تجدید نظرنمایید به نظرمن عالی میشود
خیلی وقتها همان ظاهرشعرونحوه ی چیدن وجمله بندی یک نوشته برمخاطب تاثیرگذاراست وباعث میشود که سرسری ردنشودازشعر
بسیاری اوقات می بینیم که یک شعرخوب ازشلخته گی رنج می برد وچیدمان درستی ندارد وهمین هم یک ضعف بزرگ است برای شعرسپید بخصوص
من بااجازه تون اینگونه ویرایشش زدم..
خیره به شب
وماه
..... رقصِ نور
درآغوشِ گلبرگهایِ بخواب رفته!
راهی شدم
رو به سمتِ پیاده رویی
که گویی
معشوقه ای به انتظار
کاکتوس هارا
درآغوش کشیده
وسیراب کرده چمنزار را
ازخونِ درمانگرِخود!
برلختیِ درختان
درددلهای دلشکسته گان حک شده
گویی به انتظارِمعجزه
بسترِدرختان دفترشان بوده...
عشقبازیِ دوجوانِ مست
درآغوشِ دریا
وپَس زدنِ امواجِ حسود
ازلذت دوعاشق
(پیرمردی عصایش را
به دریابخشید
تاموسی رافراخواند
بردلِ دریا)
سکوت وبوسه یِ باد
بر گیسوانِ آویزانِ دخترکِ
درآغوشِ دار
گلهایِ خشکیده
در دستانِ پسرکی بی پناه
برایِ دیدارِ پدری
گمشده در دلِ دریایِ سیاه
شیونِ زنی زائو
درمیانِ درختانِ اسیر
دردستانِ موکلِ شب
قصه یِ شب
بانگی خموش
ورقص اندامِ دخترکی
عریان شده
درآغوشِ پیرمردی
دلبسته به شهوت
آوایِ لبهایِ دوخته شده
به نفرین سیاهی
درجهنمی ازدروغ
جمعی مست
به دنبالِ دخترک
وپسرکِ عاشق بردلِ دریا
فانوس هاگریزان
ازکنجکاویِ برقِ چشمها!
به دختربچه یِ اسیر
برشاخه های درختان
دوبال هدیه دادم
اما باورش
اورا به پروازفراخواند
مادری میرقصید
وفریاد میزد
شیرهاخشک شده
درسینه یِ مادران
ونوزادان بامهربانی
سیراب شده اند
به دخترکِ اسیر
بردارِخفته بردرختان،
بوسه یِ مردی عاشق را
هدیه دادم
مادران ازمردانِ هوسرانشان
به دریاپناه می آورند
وجسمشان را
به آغوش ساحل اهدامیکنند!
🌹🌹🌹🌹🌹
عنصرعاطفه وتخیل دراین نوشته پررنگ بود.
چندپاره ی بسیارزیباوپرمعناهم داشت ازجمله:
شیرهاخشک شده
درسینه یِ مادران
ونوزادان بامهربانی
سیراب شده اند
ویااین بند:
دختربچه یِ اسیر
برشاخه های درختان
دوبال هدیه دادم
اما باورش
اورا به پروازفراخواند
ویااین:
مادران ازمردانِ هوسرانشان
به دریاپناه می آورند
وجسمشان را
به آغوش ساحل اهدامیکنند!
بسیارتاثیرگذاروتفکربرانگیزبودند این چندجمله
ازصنعت تشخیص وتشبیه هم به خوبی استفاده شده بود
مثل امواج حسود، گلبرگهای به خواب رفته، پیرمرددلبسته به شهوت، فانوسهای گریزان، بوسه ی بادو.....
فقط چندنکته کوچک هم بود ازجمله اینکه دردودل درست نیست درد دل درسته اون واو وسط باید حذف شود..
ویا اون قسمت رقصی ازاندام دخترک عریان راویرایش کردم
اون از اضافی است وضعف تالیف دارد
رقص اندام دخترکی عریان درسته
ودرآخراینکه
من نوعی بسیارلذت بردم ازاین قلم واگرجسارتی هم شد خواهید بخشید
موفق تر باشید🌹♥