سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
شعری زیبا بود.در وزن ( مفتعلن فاعلن،مفتعلن فاعلن) در ابتدا دقّت نکردم که وزن شعر دوری است و چون کسی تا آن لحظه نظر نداده بود اصلاح کردم اما شعر نیاز به چکش کاری دارد تا ساختار معنی انسجام بیشتری پیدا کند ایرادی ندارد اگر اجزای جمله در شعر به ضرورت جابجا شود در مصراع دوم و آخر به سبب دو پاره شدن واژهی (همین جا، اینگونه) جای اشکال است با اجازهی شاعر من تغییراتی در آن دادم تا «چه قبول افتد و چه در نظر آید»
باده نخوردم که تو ،مست خطابم کنی
چیست گناهم که تو ، خانه خرابم کنی؟
سادگی گاهی عیب نیست.
من همه عشقم تو خود؛ چشم مرا دیدهای!
آمدهای در کمین ,تا که عذابم کنی؟
من که بریدم دل از ، خانه و کاشانهام
نیامدم تا کزین ، خانه جوابم کنی
زیر قدمهای تو ، کلّ غرور من است
بخوان مرا نازنین ، تا که کبابم کنی
نمانده جز یک قدم ، به مرز دیوانگیم
با دلم آمادهام تا که مجابم کنی
بر اساس قاعده قلب شاعر می تواند به جای مفتعلن ، مفاعلن جایگزین نماید
و امّا در شعر دوم به دلیل نداشتن قالب می شود یک تک بیت درست کرد و باقی اضافه است.
مانند :
« نکند عشق همین حال پریشان باشد
ردّ پای بودنش دیدهی گریان باشد